مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

تربیت دینی 2؛ بسترسازی و ایجاد مقدمات روحی

1390/8/1 13:23
نویسنده : یه مامان
4,328 بازدید
اشتراک گذاری

 

 در مقاله ی قبل در مورد تربیت دینی نقش پدر و مادر را قبل از 7 سالگی بیان کردیم. در ادامه خواهیم دید که برای این آموزش ها باید چه شرایطی را در نظر بگیریم....


 پیشنهاد می کنیم اگر مقاله ی قبلی را مطالعه نفرموده اید ، حتما برای درک بهترِ این قضیه ، آن را از «تربیت دینی؛ 1 » بخوانید.

در ابتدای بحث سخنی ارزشمند از امام پنجم يا ششم عليهما السلام درمورد آماده سازی کودک برای نماز را بیان می کنیم و امیدواریم که از اون در تربیت کودکانمان استفاده کنیم:

« چون كودك سه ساله شود هفت بار به او بگو بخوان «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» بعد، واگذارش تا به سن سه سال و هفت ماه و بيست روز رسد، هفت‏ بار باو بگويند: بگو «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»، و ديگر تا چهار سالگى او را واگذار، و چون چهار سالش تمام شد هفت بار بگويد: «صلى اللَّه على محمد و آل محمد» و ولش كنيد تا پنج سالگى به او گفته شود دست راست و چپ كدامست؟ وقتى فهميد، رو به قبله واداشته شود، و سجده كند، و باز واگذارش كنيد تا 6 سالگى چون شش ساله شد ركوع و سجود آموزد تا هفت ساله شود، در اين سن دستور دهند تا دست و صورت را بشويد وضو بگيرد، بعد به نمازش وادارند، و چون نه ساله گردد، وضو يادش دهند و اگر ترك كرد تنبيه گردد و به نماز فرمانش دهند، و بر ترك آن تنبيهش كنند. و چون نماز و وضو فرا گيرد، و والدينش آمرزيده شوند ان شاء اللَّه‏»

مكارم الأخلاق-ترجمه مير باقرى، ج‏1، ص: 425

بعد از هفت سالگی

بعد از 7 سالگی آموزش ها به طور رسمی شروع خواهد شد. این آموزش ها شامل دو جنبه است، جنبه ی اول بسترسازی و ایجاد مقدماتِ روحی و جنبه ی دوم استفاده از ادبیات کودکانه و متناسب و ملموس برای کودک و نوجوان می باشد. در این قسمت به بررسیِ جنبه ی اول خواهیم پرداخت.

الف) بسترسازی و ایجاد مقدمات روحی

مقدمات روحی ، مبنای تربیت از هفت سال به بعد را شکل می دهد، این مقدمات فضا را برای درک یک مفهوم در کودک ایجاد می کند.

برای اینکه کودک در دریافت مفاهیم دینی بهتر عمل کند و حتی این کار برایش جذابیت داشته باشد باید یکسری مقدمات روحی در او ایجاد شده باشد تا آماده ی پذیرش مفاهیم دینی گردد و حتی این مفاهیم برایش جذاب باشد، به سهولت یاد بگیرد و هم اجرا کند، چون این دستورات مطابق با فطرتش خواهد بود . آموزش هایی که در قسمت بسترسازی باید انجام گیرد ، ظاهر دینی ندارند ولی به طور غیرمستقیم مفاهیم دینی را انتقال می دهد.

مثلا اگر بعد از هفت سال کودک گفت: «مامان! من فلان کار رو دوست دارم» شما به او بگویید: «خب! حالا دیگه وقتشه که باهاش مبارزه کنی» (یعنی مبارزه با نفس از هفت سالگی شروع می شود) ، مبارزه با نفس یعنی مبارزه با یکسری دوست داشتنی ها ؛

مثال: چرا کودکان فحش دادن و ناسزا گفتن را بهتر و زودتر از کلمات خوب یاد می گیرند؟

جواب: کودکان در مورد هر کاری که انجام می دهند یکسری زمینه  و عاداتِ روحی  دارند ، مثلا زمینه روحی ناسزا گفتن این است که کودک دوست دارد هر کاری که دوست دارد انجام دهد ، تخلیه هیجان کند، خودش را راحت کند، شفای صدر پیدا کند و.. کسی که دارای این خلقیات باشد خیلی راحت ناسزا گفتن را انجام خواهد داد، چون برای آن آمادگی روحی دارد.

همانطور که می دانیم آموزش های دینی مطابق با فطرت انسان است ، ولی این ناسزا گفتن بر خلاف فطرت است. ولی چون فطرتِ ما پشت پرده عادات روحیِ ما پنهان می شود، پس این فطرت فعال نیست و باید کشف شود، وظیفه ی ما بعنوان مربی این است که برای کودکان «کشف فطرت» کنیم؛ ولی متاسفانه مهم ترین مساله برای ما این است که «کشف استعداد» کنیم؛ غافل از اینکه اگر فطرت کشف شود، همین فطرت، انسان را برای جلو بردن و پیشرفت سوق خواهد داد، حتی انسان را تشویق خواهد کرد که به دنبال علم برود و از استعدادهای خود استفاده کند.

برای ایجاد زمینه ی روحی باید یک نقشه ی راه داشته باشیم تا کودک مسایل دینی را در وجود خود تقاضا کند نه اینکه بخواهیم آن ها را به کودک یاد دهیم و آنها بپذیرند.

پس، زمینه سازی باید انجام گیرد؛ مثلا مودب یعنی کسی که هر کاری که دوست دارد نمی کند و دوست دارد طبق آئین نامه عمل کند که سن 7 تا 14 سال فطرتا کودک دوست دارد طبق ضابطه عمل کند مگر اینکه این فطرت دستکاری شده باشد. حال اگر فرزند خود را مودب بار بیاوریم ، ناسزا گفتن برایش سخت است و کلماتی را که برای اظهار ادب می شنود خیلی راحت تر فرا می گیرد و اجرا می کند.

اگر ترس این را داریم که پس از آموزش مسایل دینی ، کودک آن را پس بزند، نباید مستقیم به سراغ دین برویم، بلکه ابتدا باید زندگی را برای کودک تبیین کنیم. به این ترتیب که : زندگی یعنی هر وقت ، هر غذایی را که دوست داشتی نمی توانی بخوری، زندگی یعنی هر غذایی را که دوست داشتی ، هر مقدار که می خواهی نمی توانی بخوری. زندگی یعنی از خوشیِ خود بگذری و به دیگری بدهی و... و این همان مقدمات است. یعنی خارج از دین محدودیت های زندگی را به بچه نشان دهیم و او ببیند که دورانی که ما در آن زندگی می کنیم محدودیت های بسیاری دارد ، آنگاه می توان دین را به عنوان یک منجی که او را از مشکلات نجات می دهد معرفی کنیم.

دین می گوید: « محدودیت های این دنیا سخت است، من به تو یک برنامه می دهم که خیلی قشنگ از این محدودیت ها عبور کنی»

در واقع دین به انسان محدودیت نمی دهد، بلکه دنیا محدودیت می دهد. دین راه گذر کردن از محدودیت های دنیا را به انسان نشان می دهد و راهِ لذت بردن از زندگیِ با محدودیت های فراوان را پیش روی انسان می گذارد. این تلقیِ غلطی است که فکر می کنیم باید محدودیت های دینی را به کوذکان انتقال دهیم. ابتدا باید این تلقیِ غلطِ خودمان را درست کنیم و بعد با تمامِ وجود آن را انتقال دهیم.

این مساله را با مثالی روشن می سازیم:

مساله ی خواب و بیداری در انسان را در نظر بگیرید (البته این مساله ی کاملا بی دردسری است). ما دوست داریم از خوابِ خود لذت ببریم، دوست داریم آرام بخوابیم، دوست داریم به مقدارِ لازم بخوابیم و بقیه ی روز را سرحال باشیم و... .برای اینکه به همه ی این منظورها برسیم باید چه کار کنیم؟

برنامه ای که اسلام برای رسیدن به این منظور پیش روی ما گذاشته به این ترتیب است که:

بین الطلوعین را نخوابیم. (خواب در بین الطلوعین مکروه است)، شب ، اول وقت بخوابیم، با شکم پر نخوابیم، یک ساعت خوابِ پیش از ظهر سفارش شده است و... . خواصی که این دستورات دارد این است که باعث می شود تا در روز بانشاط تر باشیم و لذت بخش ترین خواب و لذت بخش ترین بیداری را داشته باشیم. در واقع دین راه و برنامه ای برای گذر از محدودیت های مربوط به خواب را داده است.

حال تصور کنید که بخواهیم این مسایل دینی مربوطه را بدون مقدمه به کسی انتقال دهیم و یکدفعه بگوییم: «اسلام گفته است که بین الطلوعین نخواب» ممکن است با این جواب رو به رو شویم که: «اسلام با خواب و بیداریِ ما هم کار داره و می خواد با نخوابیدن بین الطلوعین، حالِ ما رو بگیره».

به طور کلی اگر گوشه ای از دستورات اسلام را بدون توجه و نشان دادن محدوددیت های زندگی مربوط به آن انتقال دهیم ، ممکن است طرف مقابل زده شود. پس دین مانند یک فرشته ی نجات در بستر محدودیت های زندگی ، برنامه ی بهره برداری خوب از موقعیت ها را به ما می دهد و اول زندگی را برایت شیرین می کند ، سپس بندگی را شیرین می کند و مجددا زندگی را شیرین می سازد. تا در آن زندگی بتوانی بهتر رشد کنی ، از خدا تشکر کنی و بندگی بیشتری نسبت به خدا داشته باشی.

اگر بخواهیم در یک کلام این مقدمه سازی را تبیین کنیم باید بدانیم که این مقدمه همان درک حقیقت زندگی است.

اولین و بهترین نامه ای که در صدر تاریخ اسلام برای تبیین دین نوشته شده است ، نامه ی 31 نهج البلاغه است. امیرالمومنین (ع) در اولِ نامه 14 وصف از واقعیت های زندگی را بیان می کند، در واقع وصف تلخی های زندگی را می کند. این نامه مهربان ترین نامه به یک جوان است چون در آغاز، او را با واقعیتِ زندگی رو به رو می کند. یک نمونه از آن این است که می فرمایند: «الی المولود المومل ما لا یدرک: به فرزندم که به آرزوهایش نخواهد رسید». درست است که این حرف همراه با تلخی است ولی باید بدانیم که واقعیتی است که تکلیف ما را در زندگی روشن می سازد. اگر کسی اینگونه با ما سخن بگوید، مسلما در ذهنِ ما این سوال ایجاد خواهد شد که :«چه کار کنم؟ چگونه به آرزوهایم برسم؟و...» . سپس اگر برنامه های دین در این راستا را به ما انتقال دهند با دل و جان برای گذر از محدودیت تلخی که گفته شده خواهیم پذیرفت.

مشکل اینجاست که هنوز زندگی را نشناخته، می خواهیم بندگی را بشناسیم، اینگونه است که مشکل پیدا خواهد شد.

سوال: زندگی را چگونه و کی می شناسیم؟

جواب: 7 سال اولِ زندگی، زیبایی های زندگی را می شناسیم (چه مامانِ خوبی، چه بابای خوبی، چقدر اطمینان بخش، چه جامعه ی خوبی و...) و حسن ظن پیدا می کنیم و مثبت نگری ما تقویت می شود و از هفت سال دوم به بعد یک برنامه ی اختیاری-انتخابی برای درگیر شدن با سختی های زندگی داریم . در این موقع است که می توانیم برای کودک زندگی را به مثابه ی یک کیسه بُکس نشان دهیم ، به این ترتیب که زندگی اینگونه است که باید با آن دست و پنجه نرم کنی. گاهی اوقات تو به آن مشت می زنی و او را پرتاب می کنی و گاهی اوقات او صورتِ تو را زخمی خواهد کرد. اینگونه واقع گرایانه زندگی را نشان می دهیم.

به کودکِ خود دروغ نگوییم؛ که مثلا عروسی خوبی خواهی داشت، بهترین خانه و شغل برایت خواهد بود، همیشه سلامت هستی، ان شاءالله هیچ مشکلی برایت پیش نمی آید، ان شاءالله هیچ وقت بدهکار نمی شوی و...

چرا از برخورد با واقعیت ها و سختی ها ترس داریم و نمی خواهیم آن را برای کودکانمان بیان کنیم؟! چرا نگوییم: ان شاءالله در برخورد با مشکلاتِ زندگی قوی باشی، ان شاءالله هر مشکلی که برات پیش می آید باعث رشدِ تو بشه و...

حقیقت دنیا را باید از ابتدا شرح دهیم و بگوییم که انسان در سختی آفریده شده است. خوب است آیه ی « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ ﴿بلد/٤﴾: به راستى انسان را در رنج و محنت كشيدن آفريده‌ايم‌ » را به نوجوانان بیاموزیم تا تکلیف خود را با زندگی بدانند. بدانند که نیامده اند تا چند صباحی را خوش بگذرانند. به این ترتیب همیشه برای برخورد با مشکلات آمادگی خواهند داشت.

وقتی کسی متوجه شد که زندگی یعنی مبارزه با هوای نفس، زمانیکه دین برنامه ی این مبارزه با هوای نفس را می دهد ، به راحتی آن را می پذیرد.

در آینده جنبه ی دوم یعنی استفاده از ادبیات کودکانه و متناسب و ملموس برای کودک و نوجوان را مورد بررسی قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

یک عدد مامان
17 مهر 90 8:35
ابتدای مقاله اون حدیثی رو که ذکر کردین از امام صادق (ع) نقل شده . با احترام ، اینکه نوشتین یا پنجم یا ششم زیاد قشنگ نیست ...
درک این مقاله واقعا مشکله ، همونجوری که خودتون گفتین باید برای تربیت دینی ِ فرزندانمون تمام جوانب در نظر گرفته بشه...

نامه ی حضرت علی به اون جوان برام جالب بود ... به خاطر اینکه بچه هامون امید به آینده داشته باشن و با نگرانی و اظطزاب زندگی نکنن ، اتفاقات خوب ِ آینده رو غلو میکنیم و همه چی رو خوب و عالی توصیف میکنیم ! خوبه اونا رو با واقعیت و شکست و مشکلات زندگی آشنا کنیم ولی طبق ظرفیتشون ...

این مقاله رو باید دو سه بار بخونم و منابعی رو که ذکر کردین دنبال کنم ...
خدا بهمون کمک کنه تا توو تربیت بچه هامون موفق باشیم . شوخی نیست ! در قبال اونا وظیفه ی سنگینی داریم


ممنونم ... خسته نباشید

ممنون از توجهتون. ما این روایت را از هر دو امام بزرگوار شنیده یودیم و این ما رو بر اون داشت تا از یک کارشناس علوم حدیث سوال کنیم و ایشون این حدیث رو از منبع اصلیِ اون، به همین ترتیب که ذکر شد، برای ما بیان کردند و ما هم اون رو بدون دخل و تصرف قرار دادیم.

بله! ما هم قبول داریم که این مطلب می تونه بسیار سنگین باشه، و اتفاقا خود ما هم این مطلب را چندین بار خوندیم، و به این نتیجه رسیدیم که مطالب اونقدر از اهمیت بالایی برخورداند که نه می توانستیم این بحث را منفصل قرار بدیم و نه اینکه جایی رو از اون حذف کنیم.

واقعا تربیت دینی و طریقه ی عملکردِ ما خیلی مهمه؛ چرا که اگه این کار به شیوه ی غلطی انجام بشه، متاسفانه تاثیرات سوءِ اون ، می تونه کودکمان رو دین زده کنه.

مطمئنا باید انتقال این مفاهیم با توجه به ظرفیت کودکان باشه، توی هر سنی یک سری چیزها می تونه برای کودکان اهمیت داشته باشه ، این هنرِ مادره که از شرایط موجود استفاده کنه و با زبان کودکانه مفاهیم رو انتقال بده. برای رسیدن به این موضوع و ایجاد شرایط باید فکر کنیم و توکل.

واقعا هم که فقط خدا می تونه توی این راه به ما کمک کنه، یه یا علی و یه توکل درست و حسابی نیاز داره، امیدواریم که همه ی بچه ها به آغوش خداوند سپرده بشن.
مامان محمدجان
17 مهر 90 13:09
سلام دوست خوبم مطالب وبلاگتون واقعا خوندنی و کاربردیه احسنت به شما خسته نباشیدعزیزم خیلی خیلی مطلب مفیدی بود بی نهایت سپاسگزارم

سلام مامان مهربون
باعث افتخار ماست که مطالب مورد توجهتون قرار گرفته، امیدواریم که در این راستا، مدرسه ی خودتون رو از نظرات خوبتون بهره مند سازید.
مامان علي خوشتيپ
18 مهر 90 21:42
سلام.ممنون بابت مطلب مفيد و كاملتون.به قول يه عدد مامان بايد 2-3 بار خوندش
من هم از قسمت حديث امام علي خوشم اومد ولي طبق نظريه هاي جديد روانشناسي ميگن بايد از همون كچيكي زندگي ايده آلي رو تصور كرد تا در بزرگي بهش برسي .فكر مي كنم بين اين مطلب و اون حديث يه جورايي تفاوت هست .البته شايد برداشت من غلط باشه.ولي قبول دارم بايد بچه رو آماده روبرو شدن با هر مشكلي در آينده كرد.
يه سئوال:اگه حس كنيم يه بچه زودتر از سن 7سالگي مسائل ديني و بايد ها و نبايدها رو درك كنه ،مشكلي پيش نمياد اونا رو بهش آموزش بديم؟يا بايد طبق اين حديث بچه رو آزاد گذاشت تا سن 7 سالگي؟
بي نهايت سپاسگزارم


سلام مامان مهربون
حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) در حدیثی فرمودند: در دنیا چنان زندگی کن که گوئی همیشه در دنیا خواهی بود و چنان آماده سفر آخرت باش که گوئی فردا مرگت فرا می‌رسد!
و همچنین امام سجاد(ع) فرموده اند:
اَللّهُمَّ ... وَانتَهِ بِنيَّتى إِلى أَحسِنِ النِّيّاتِ وَبِعَمَلى إِلى أَحسَنِ العمالِ، اَللّهُمَّ وَفِّر بِلُطفِكَ نيَّتى؛
خدايا ... نيّتم را به بهترين نيّت ها و عملم را به بهترين اعمال برسان، خدايا به لطف خود نيّت مرا كامل گردان.
نهج الفصاحه، ح 781
پس همانطور که توی اسلام هم سفارش شده است باید برای آینده ای خوب فکر کنیم و هدفمان را بهترین قرار دهیم، ولی این رو قبول داشته باشیم که اگر مشکلات رو نشناسیم و انتظارِ برخورد با اونها رو نداشته باشیم، اگه جایی با مشکلی برخورد کنیم ، ممکنه کم بیاریم و ناامید بشیم.
این سخن امام علی(ع) درسته که می فرمایند که به آرزوهایت نخواهی رسید ،ولی این در حقیقت تلنگری می شود که به دنبال راه حل باشی و دست از تلاش برنداری.
بهتره که زیر 7 سال بچه تحت آموزش مستقیم قرار نگیره و اگه خواستین یه چیزی رو بهش یاد بدین با داستان و شعر اون رو توی ضمیر ناخودآگاهش قرار بدین. اگه طبق اون حدیثِ ابتدای بحث عمل کنیم می تونیم مقدمه سازیِ خوبی باشیم برای نمازخوان شدن بچه و آمرزیده شدن پدرومادر. توی این سن بهتره خوبی ها و بدی ها، خوب ها و بدها را با ذکر قصه های شیرین به اون یاد بدین و یادتون باشه که فرزندتون فرمانرواست و نباید خسته بشه، چون ممکنه بعدا دیگه علاقه ای به یادگیری نداشته باشه و تا جایی که می دونین احساس خستگی بهش دست نمی ده براش بگین (تازه اون هم به صورت داستان)
در ضمن اگر مطلب کودک و انس با قرآن رو مطالعه نفرمودید، پیشنهاد می کنیم که آن را هم بخوانید:
http://mamanschool.niniweblog.com/post204.php
مامان پریسا
18 مهر 90 23:56



مامان علی خوشتیپ
19 مهر 90 12:33
ممنون از راهنماییتون.واقعا خسته نباشید

سلامت باشید.
مامان پریسا
20 بهمن 92 18:20
حالا که تا به اخر خوندمش راستش یکم استرس پیدا کردم.ایا واقعا میتونیم این وظیفه رو به خوبی به انجام برسونیم.
یه مامان
پاسخ
ان شاالله که بتونیم، با توکل به خدا و کمک و استعانت از خودش