انواع خانواده ها
اولین جامعه ای که کودک با آن رو به رو می شود ، خانواده است. این جامعه ی کوچک یکی از مهم ترین عواملی است که در شکل گیری شخصیت کودکان موثر می باشد.
به طور کلی 4 نوع خانواده داریم که فقط یک نوع از آن می تواند نتیجه ی مطلوب و خروجی مناسب برای تربیت فرزندان را داشته باشد. کوچک ترین رفتاری که ما بعنوان والدین انجام می دهیم می تواند در این جامعه ی کوچک تاثیر بسزایی داشته باشد. و از آنجائیکه جامعه ی ما، متشکل از خانواده های موجود در آن است، پس مسئولیتِ ما والدین در قبال اعمال و افکارمان در خانواده ، تاثیر مستقیم بر جامعه خواهد داشت و اهمیت این مساله صدچندان خواهد شد.
با ما در ادامه مطلب همراه باشید...
تقسیم بندی خانواده ها:
1- خانواده های مستبد: در این خانواده ها ، منطق والدین، منطقِ بی منطقی است. یعنی والدین هر چه می گویند کسی حق ندارد خلاف آن را انجام دهد و کلا برای دستورات و خواسته هایشان هیچ دلیل و منطقی ندارند و یک شکل سالارگونه بر روابط خانوادگی اشان حاکم است.
2- خانواده های آسان گیر(مداراگرا): در این خانواده ها والدین با فرزندان بسیار مدارا می کنند. این دسته از خانواده ها هم خیلی به دنبال منطق نیستند و احساسات بر روابط آن ها غلبه می کند. مثلا فرزند برای انجام تکالیفش نگران است و مادر برای رفع این نگرانی اقدام به نوشتن تکالیف مدرسه ی او خواهد کرد. حال ممکن است این اقدام مادر به خاطر فضای عاطفی باشد و یا اینکه مادر حوصله ی نق زدن بچه را ندارد؛ به هر حال مهم این است که برای نوشتن تکالیف فرزندش دلیل قانع کننده و منطقی ای ندارد و اصول تربیتی بر عمل او حاکم نیست.
3- خانواده های بی تفاوت و بی توجه: خانواده هایی جزء این دسته محسوب می شوند که درون خانواده انسجام لازم وجود نداشته باشد. پدر و مادر و فرزندان هر کدام کار خودشان را انجام می دهند و اطلاعی از دیگری ندارند و اصلا کاری به کار همدیگر ندارند. مثلا بچه ها در چه وضعیت تحصیلی قرار دارند برای پدر بی اهمیت است و یا اینکه پدر هر وقت از شب به خانه بیاید برای اعضای دیگر خانواده تفاوتی ندارد و مهم نیست که پدر کجا بوده است و مثال های زیاد دیگری از این قبیل. در این نوع خانواده ها هم اصول تربیتی حاکم نیست و خروجی این خانواده ها هم شکل مناسبی نخواهد داشت.
4- خانواده هایی که مدار خانواده بر اساس منطق و اصول است: همان طور که می دانیم ، اصول تربیتی در اسلام ، منطق است. و با اینکه می بینیم حدود یک قرن و نیم از اون حوزه گذشته است، امروزه بر اساس تجربه و علم به نکاتِ منطقیِ اصول تربیت اسلامی پی می برند. مثلا در اسلام تاکید بر این است که 7 سال اول ، کودکان را آزاد بگذارید تا بازی کنند. منطقِ پشتِ این قضیه این است که دانشگاهِ بچه ها بازی کردن است.
در این خانواده ها پشتِ تمام اعمال و رفتار و گفتار پدر و مادر دلیل و منطق قابل قبولی نهفته است و مثلا وقتی می گویند این کار را نکن ، این کار را بکن ، فلان جا برو، فلان جا نرو و... و کلا پشتِ هر حرفشان دلیل و منطقی نهفته است، خروجی این خانواده ها بسیار خوب و رضایت بخش خواهد بود .
اصولا اعمال و رفتار این خانواده ها منطبق با نگرش بر آینده است و برای زندگی اشان برنامه ریزی بلند مدتِ تربیتی دارند . مثلا وقتی بچه بدون دلیل منطقی گریه می کند به آن پاسخ نمی دهند چرا که ممکن است این کار باعث شود که این گریه تبدیل به ابزاری شود برای رسیدن به تمام خواسته ها از سمت فرزندشان.
برای تربیت فرزندان به نحو احسنت ، برای هر کاری که انجام می دهیم باید دلیل قانع کننده ای داشته باشیم، لازم نیست که همیشه دلیل را بیان کنیم ، ولی همین که بدانیم این حرف و یا عمل و گفتارمان ، به خاطر فلان دلیل بوده است ، کافی است.
بعضی از موارد وجود دارد که بیان دلیلِ یک عمل برای سن فرزند مناسب نیست و یا حتی شرایط بیان اون دلیل وجود نداره، ولی اگه از اول به این روش (با منطق و دلیل) عمل کرده باشیم ،به مرور زمان و بچه ها پدر و مادر خود را انسان های منطقی و قابل اطمینان ببینند و برای آن ها اثبات شود که بی دلیل حرفی را نمی زنند، قبول صحبت های پدر و مادر و مشورت کردن در کارها با والدینشان ، برایشان راحت تر و شیرین تر خواهد بود .