مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

فزت و رب الکعبه...

1390/5/28 9:24
نویسنده : یه مامان
4,378 بازدید
اشتراک گذاری

 امشب این دل یاد مولا می‌کند

لیلة القدر است و احیا می‌کند

بشنو ای گوش دلها بی صدا

نغمه فزت و رب الکعبه را...

پروردگارا ! دلهای شکسته و بیقرار عالم را در این شب عزیز به قرارشان برسان و لذت وعده های خویش را برایشان ارزانی بدار

سال 40 هجری قمری: ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در مسجد كوفه.

عبدالرحمن بن ملجم مرادی، از گروه خوارج و از آن سه نفری بود كه در مكه معظمه با هم پیمان بسته و هم سوگند شدند، كه سه شخصیت مؤثر در جامعه اسلامی، یعنی امام علی بن ابی طالب علیه السلام، معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن عاص را در یك شب واحد ترور كرده و آن ها را به قتل رسانند.

هر كدام به سوی شهرهای محل مأموریت خویش رهسپار شدند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی به سوی كوفه رفت و در بیستم شعبان سال 40 قمری وارد این شهر بزرگ شد!

وی به همراهی شبیب بن بجره اشجعی، كه از همفكران وی بود و هر دوی آن ها از سوی «قطام بنت علقمه» تحریك و تحریص شده بودند، در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سال 40 قمری در مسجد اعظم كوفه كمین كرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام شدند.هم چنین قطام، شخصی به نام «وردان بن مجالد» را كه از افراد طایفه اش بود، به یاری آن دو نفر فرستاد.

حضرت علی علیه السلام در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان، مهمان دخترش ام كلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد. روایت شد كه آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می كرد و می فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی كه به من وعده شهادت دادند...

آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسجد اعظم كوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار كرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را كه به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوش زد كرد.

هنگامی كه آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیكن شمشیرش به طاق محراب اصابت كرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: «لله الحكم یا علی، لا لك و لا لأصحابك»! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی علیه السلام فرود آورد و سر مباركش را تا به محل سجده گاهش شكافت.

حضرت علی علیه السلام در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله، فزت و ربّ الكعبه؛ سوگند به خدای كعبه، رستگار شدم.

نمازگزاران مسجد كوفه، برخی در پی شبیب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی علیه السلام گرد آمده وبه سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند.

حضرت علی علیه السلام، در حالی كه خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود:

هذا ما وعدنا الله و رسوله؛ این همان وعده ای است كه خداوند متعال و رسول گرامی اش به من داده اند...

منبع: تبیان (با کمی ویرایش)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

یک عدد مامان
28 مرداد 90 10:23
آیا سحری به رنگ خون دیدی تو
محراب و تو منبری چنین دیدی تو
خون بر در و دیوار و جماعت سر و رو
فرقی که به سجده لاله گون دیدی تو
آن زاده کعبه و امین حرمین
افتاده میان خاک و خون دیدی تو
آن کس که ستیز خیبر و بدر و احد
چون شیر بغرید چنین دیدی تو
ایا تو درون ظلمت شام سیاه
نان اور کودک یتیم دیدی تو
آیا دل پرز خون و گریان چشمی
از جور زمانه و زمان دیدی تو
او زخم تن و زبان که در طول زمان
با جان به خرید و دم نزد دیدی تو
آیا زمیان مردم کوفه و شام
مظلوم تر از علی کسی دیدی تو



التماس دعا


محتاجیم به دعا
مامان ماهان عشق ماشین
29 مرداد 90 0:14
شب عفو است و محتاج دعایم
زعمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی.
خدارادرمیان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی زما کن
کمی هم جای ما او را صداکن
بگو یارب فلانی روسیاه است
دودستش خالی و غرق گناه است
بگو یارب تویی دریای جوشان
دراین شب رحمتت بر وی بنوشان.

ما هم محتاجِ دعای دوستانیم
مامانی کسرا
29 مرداد 90 10:57
التماس دعا

محتاجیم به دعا
مامان نیایش
30 مرداد 90 17:58
ای چشمان من!
در این شب مهربان بگریید و بنالید و مرا از آتش دوزخ رها کنید.
الهی! امشب که شب قدر است همه قرآن بر سر می کنند، توفیق ده قرآن به دل کنم

آمین یا رب العالمین
ممنون از دعای قشنگتون
مامان نیایش
30 مرداد 90 18:00
التماس دعای مخصوص

محتاجیم به دعای شما خوبان