تجربه ی موفق 35؛ چگونه فرزندم یاد گرفت مداد را درست بگیرد؟
از اول که مداد رو توی دستش گرفت اشتباه میگرفت، کمر مداد رو توی دستش می گرفت و کاغذ رو خط خطی میکرد. همسن و سالهاش رو میدیم که مدادشون رو درست دست میگیرن و این نگرانی بیشتر در من به وجود می اومد که چرا فرزند من مدادش رو اشتباه میگیره و نقاشی می کشه...
مدتی بهش میگفتم که مدادش رو اشتباه گرفته و درستش چطوریه اما مشخص بود که وقتی کمر مداد رو توی دستش میگیره لذت بیشتری از نقاشی میبره. بعد از مدتی دیدم وقتی میخواد نقاشی بکشه به من میگه « مامان شما از اتاق برو بیرون» و من متوجه شدم که میخواد مدادش رو اشتباه دستش بگیره و به خاطر تذکرات زیاد من این پنهان کاری در اون به وجود اومده...
این کارش من رو به فکر انداخت و باعث شد که به فکر روش دیگه ای باشم که بدون تذکر و ایراد گرفتن بهش یاد بدم که چطوری باید توی دستش بگیره...
یک روز که توی مغازه ی لوازم التحریر بودم یک دفعه چشمم به این آدمک هایی افتاد که سر مداد بچه ها میذارن، یه جرقه ای توی ذهنم زده شد و روشی رو انتخاب کردم که خیلی خوب جواب داد و بعد از مدتی پسرم یاد گرفت که چطور از مداد استفاده کنه.
براش یه عروسک سر مدادی گرفتم و اون رو به همراه چند عروسک انگشتی که از قبل داشت کنار دفتر نقاشیش میذاشتم و در حین نقاشی کردن به جاشون حرف میزدم. با تغییر صدا اسم پسرم رو صدا میزدم و میگفتم ما دوست داریم بریم بالای مدادت بنشینیم و از اون بالا نقاشی کردنت رو تماشا کنیم و اون خیلی خوب استقبال میکرد و عروسک انگشتی یا سر مدادیش رو بالای مداد سوار میکرد.
بعد ماجرا ادامه پیدا میکرد وقتی مدادش رو اشتباهی از کمر میگرفت اون عروسک از بالای مداد میگفت «اینطوری که من نمیتونم نقاشیت رو ببینم اگه مدادت رو درست بگیری میتونم از اون بالا خیلی خوب نقاشی کردنت رو تماشا کنم» و پسرم با ذوق میگفت «بـــــــــــــــــــاشه، مامان لطفا مدادم رو درست بده دستم» و بعد که مدادش رو درست میگرفتاون عروسک از بالای مداد کلی ذوق میکرد و تشویقش می کرد و از نقاشیش تعریف می کرد.
این کار رو مدتی ادامه دادم و در کنارش شب برای آقای پدر تعریف میکردم که پسرمون امروز مدادش رو درست گرفت و نقاشی کرد و آقای پدر هم با ذوق و شوق تشویقش می کرد و بالاخره این تشویق ها نتیجه داد و کم کم وقتی میخواست نقاشی بکشه خودش درخواست میکرد تا مداد رو درست دستش بدم.
بعد از این مرحله به واسطه ی همون عروسک ها و با تغییر صدای خودم بهش یاد دادم که خودش چطور میتونه مداد رو درست توی دستش بگیره به این ترتیب که اول نگاه کردم که چطوری و از چه جهتی مداد رو از روی زمین برمیداره و طبق اون جهت مداد رو تنظیم کردم و بهش گفتم که اول مداد رو بذاره روی زمین به طوری که سر مداد به طرف خودش باشه و بعد مداد رو از روی زمین برداره و به این ترتیب مداد رو درست میگرفت و دوباره تشویق های کلامی و تعریف و تمجید در مقابل آقای پدر ادامه پیدا کرد و در نهایت کم کم به درست گرفتن مداد و نقاشی کردن با اون عادت کرد و تونست مدادش رو کنترل کنه
به این ترتیب با کمی صبر و حوصله و با اتخاذ روش تدریجی و تشویقی، بدون فشار و توبیخ و تذکر و حرص خوردن مشکل ما برطرف شد.