مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

وابستگی کودک به مادر

1394/3/4 9:49
نویسنده : یه مامان
5,368 بازدید
اشتراک گذاری

اکثر کودکان هنگام جدایی یا دوری از مادر (مراقبت کننده اصلی) احساس ناراحتی و اضطراب می کنند اما چه زمانی  این اضطراب غیرطبیعی است؟...

اکثر کودکان هنگام جدایی یا دوری از مادر (مراقبت کننده اصلی) احساس ناراحتی و اضطراب می کنند. این ناراحتی و اضطراب در بین سنین 8 ماهگی تا 3 سالگی طبیعی است و اضطراب جدایی نامیده می شود که البته گذر از این مرحله با توجه به خلق و خوی کودک و مهارت های فرزند پروری والدین متفاوت می باشد. در این سنین بهتر است مراقبت کننده کودک، خود مادر باشد و فرزند خود را بیش از حد تنها نگذارد، اما از آنجایی که در خیلی از موارد این امر امکان پذیر نمی باشد، لذا بهتر است زمانی را که در کنار کودک خود هستید، وقتتان را به اندازه کافی به او اختصاص داده، با او بازی کرد و نیازهای او را بر آورده نمایید.

 از کودکان در سنین بالاتر نیز در هنگام جدا شدن از والدین دچار اضطراب می شوند که این ترس و اضطراب دیگر طبیعی تلقی نشده و با توجه به در نظر داشتن این نکته که نباید کودک را به دلیل اضطرابش مورد تمسخر قرار داد می بایست جهت بر طرف نمودن مشکل پیش آمده اقدام نمود.

این نوع اضطراب که بین سنین 3 سالگی تا 18 سالگی اتفاق می افتد، در صورتی که حداقل به مدت 4 هفته ادامه داشته باشد و حداقل 3 مورد از 8 مورد مطرح شده در ذیل را دارا باشد تحت عنوان اختلال اضطراب جدایی شناخته می شود.

 1- ناراحتی شدید و مداوم در زمانی که جدایی از خانه یا مظاهر اصلی دلبستگی (مراقبت کننده اصلی) رخ می دهد یا احتمال آن وجود دارد.

 -2نگرانی شدید و مداوم در مورد از دست دادن یا آسیب دیدگی احتمالی مظاهر اصلی دلبستگی (مراقبت کننده اصلی)

 -3 نگرانی شدید و مداوم در مورد اینکه یک رویداد ناگوار باعث جدایی از مظاهر اصلی دلبستگی (مراقبت کننده اصلی) خواهد شد (مانند گم شدن یا دزدیده شدن).

4- اکراه یا خودداری مداوم از رفتن به مدرسه (مهد کودک) یا جاهای دیگر به دلیل ترس از جدایی.

 -5ترس شدید و مداوم یا اکراه از تنها ماندن در خانه یا اماکن دیگر بدون حضور مظاهر اصلی دلبستگی (مراقبت کننده اصلی) یا افراد بزرگ تر.

 -6اکراه یا خودداری مداوم از خوابیدن بدون حضور یکی از مظاهر دلبستگی و یا خوابیدن در مکانی غیر از خانه خود.

 -7کابوس های مکرر درباره موضوع جدایی.

 -8شکایات مکرر از نشانه های ناراحتی بدنی (مانند: سردرد دل درد، تهوع یا استفراغ) هنگامی که جدای از مظاهر اصلی دلبستگی رخ داده یا احتمال آن وجود دارد.

 کودکم به تنهایی در اتاق نمی خوابد و شب ها کابوس می بیند!!!

اگر نیمه های شب کودک از خواب بیدار شد و شروع به گریه کرد، به سراغ او رفته و قبل از اینکه چراغ را روشن کنید، او را در آغوش گرفته و آرام کنید. بعد از اینکه کودکتان آرام شد می توانید چراغ را روشن نمایید. این موضوع بسیار اهمیت دارد چرا که کودک در تاریکی آرامش را تجربه می کند و به مرور ترس او از تاریکی از بین می رود.

در این اختلال (اختلال اضطراب جدایی)، کودک مشکلات فراوانی را در خوابیدن نشان می دهد. از جمله اینکه انتظار دارد در رختخواب والدین خود بخوابد و چنانچه در اتاق بسته باشد و به او اجازه ورود ندهند، پشت در می خوابد. دیدن کابوس و ترس های بیمارگونه، از دیگر علائم مربوط به این اختلال می باشد به این ترتیب که در زمان خواب دچار کابوس شده، از خواب می پرد و گریه می کند.

 اضطراب های کودک در این اختلال، بیشتر از این ناشی می شود که او ترس شدیدی نسبت به مرگ، گم شدن، ترک کردن و از دست دادن مادر خود دارد و خواب هایی که می بیند ممکن است مربوط به یک غول، گرگ، دزد و ... باشد که به سراغ او آمده و می خواهند به نوعی او و مادرش را از یکدیگر جدا کنند.

در اینجا نکاتی وجود دارد که والدین لازم است آنها را مد نظر قرار دهند. هیچ گاه کودک را به رختخواب تان نیاورده و او را در رختخواب خودش بخوابانید. اگر کودک خیلی بی تابی می کرد مشروط بر اینکه بعد از خوابیدن به اتاقتان باز خواهید گشت می توانید در کنار او بمانید. در زمان خواب، داستان های خوشایند برایش تعریف کنید و از گفتن داستان هایی که در آن گرگ، غول و موجودات ترسناک هستند به شدت پرهیز کنید.

 بر فیلم ها و کارتون هایی که تماشا می کند نظارت داشته باشید. فیلم های ترسناک و کارتون های خشونت بار تاثیر ناخوشایندی بر کودکان می گذارد.

 کودکم به من خیلی وابسته است!!

کودکان مضطرب غالبا برای اینکه توجه والدین را به خود جلب کنند، زیاد سوال می کنند، برای کارهای خود هر چند هم که کوچک باشد به آنها مراجعه می کنند و بسیار وابسته هستند. اما لازم است که مادران برای تقویت استقلال کودک خود کوشا باشند. البته این بدان منظور نیست که توجه و محبت خود را از کودک دریغ نمایند و از کودک خود توقع داشته باشند که تمامی مسائل مربوط به خود را مستقل از کمک والدین انجام دهد. برای این منظور مادران می توانند تکالیف کوچکی را برای فرزند خود در نظر گرفته و آن را به او محول کنند.

می توانید به او آموزش دهید که چگونه کیف مهد کودک یا مدرسه خود را آماده کند و در نهایت از او بخواهید که به تنهایی این کار را انجام دهد. در اینجا تقویت رفتار مطلوب کودک از طریق پاداش دادن، بسیار موثر خواهد بود. موارد دیگری از جمله پوشیدن جوراب ها و کفش ها، انجام دادن تکالیف به تنهایی و ... نیز مفید می باشد.

 زمانی که می خواهم کودک خود را به مهد کودک یا مدرسه ببرم بی تابی می کند!!

کودکانی که دچار اختلال اضطراب جدایی هستند، بیشترین مشکل را زمانی نشان می دهند که می خواهیم آنها را راهی مدرسه یا مهد کودک کنیم و یا به یک مراقبت کننده دیگر بسپاریم. برخی از والدین زمانی که گریه و التماس کودک خود را می بینند و یا زمانی که با حالات فیزیکی ناخوشایند او از قبیل تهوع و استفراغ و یا دل درد و سردرد مواجه می شوند از روی محبت و دلسوزی کودک را به منزل باز می گردانند و یا در کنار او می مانند، در حالی که این اعمال نه تنها به نفع کودک نیست بلکه شرایط را بدتر نیز می گرداند و کودک را وابسته تر می کند. برای جلوگیری از این مشکلات لازم است که به برخی نکات توجه داشته باشید.

-  از روزهایی که به مدرسه می رفتید و خاطرات خوشایندتان برای فرزند خود تعریف کنید.

- بدون اطلاع کودک خود را ترک نکنید. مراسم خداحافظی را طولانی نکرده، هنگام ترک کودک را ببوسید، او را نوازش کرده و با خوشرویی از او خداحافظی نمایید. توجه داشته باشید که ممکن است کودکتان خیلی بی قراری کند اما در این مورد اصلا نگران نباشید چرا که بعد از مدتی، آرام خواهد شد.

 - هدیه ای برای کودکتان در نظر گرفته و به او یادآور شوید هنگامی که برگشتید تا او را به منزل ببرید هدیه را برایش می برید. به این ترتیب کودک مطمئن می شود که شما بازخواهید گشت.این هدیه می تواند یک بستنی، کتاب، کارتون و یا حتی رفتن به پارک باشد. چیزی که در اینجا اهمیت دارد فراموش نکردن قولی است که به او داده اید.

 - زمان بازگشت خود را با توجه به ادراک کودک به او یادآور شوید چرا که کودکان درک درستی از زمان ندارند. برای مثال می توانید به او بگویید بعد از اینکه نهار خود را خورد شما باز خواهید گشت.

 - اگر قرار است که شما برای آوردن فرزندتان از مدرسه به منزل به دنبال او بروید حتما خودتان این کار را انجام داده و اگر شرایط فراهم نبود و قرار شد که شخص دیگری این کار را انجام دهد حتماً به کودکتان اطلاع دهید.

 - روابط خارج از مهد کودک یا مدرسه را با والدین دوستانش ترتیب دهید و اجازه دهید که کودکتان با دوستانش در منزل تان بازی کند. به این ترتیب برای دیدن دوستانش در مهد کودک یا مدرسه تمایل بیشتری نشان خواهد داد.

 در پایان توجه داشته باشید، در صورتی که با استفاده از راهکارهای ارائه شده، نتوانستید بر اضطراب کودک خود قایق آیید، حتما لازم است که به یک متخصص مراجعه نمایید.

 منبع: بیتوته (ماهنامه کودک)

پسندها (3)

نظرات (9)

بابا و مامان
4 خرداد 94 9:59
سلام در مورد وابستگی بچه ها به والدین من فکر می کنم البته در مورد خودم به قدری وابستگیم به بچه ها شدیده که نمی تونم یک روز دوریشون را تحمل کنم و فکر می کنم همین استرس و نگرانی که از دوری بچه ها بهم دست می ده و وابستگی شدید به اونها را به خود بچه ها هم منتقل کردم برا موضوعی که پیش اومد و از بچه ها جدا شدم دقیقا دو روزی که پیششون نبودم از صبح تا شب با اشک و ناراحتی همراه بود با اینکه از لحاظ جای که بودند مطمئن بودم اما نمی تونستم تحمل کنم و صد البته می دونم که اشتباهه اما خوب همین استرس جدا شدن برا همیشه و هزار فکر ناجور باعث استرس در من و انتقال اون به بچه ها میشه حتی الان هم که کنارشون هستم بازم استرس با من هست ممنون به خاطر پست خوبتون باید تمرین کنم برا روش صحیح و رفتار درست داشتن
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز اعتراف صادقانه ای بود، البته مقداری از این حس مادرانه به نظر طبیعی میاد اما اینکه گفته بودید با وجود اینکه به جایی که بودند مطمئن بودید و باز هم این حس اضطراب رو داشتید طبیعی نیست ما هم براتون آرزو می کنیم که بتونید در تمریناتتون موفق باشید و البته محتاج دعای شما هم هستیم
مریم(مامان ثنا جون)
4 خرداد 94 10:23
سلام خاله لطفا 52 رو به سامانه ۱۰۰۰۸۹۱۰۱۰ بفرستید خوش حالم میکنید من توی جشنواره شرکت کردم..تا 94/3/22 مهلت داریم ممنونم لطفا به دوستاتم خبر بده با هر موبایل تنها مجاز به ارسال یک پیامک هستید ولی سه کد متفاوت در همان پیامک را میتوانید ارسال کنید
یه مامان
پاسخ
سلام خانومی عکست رو دیدم قشنگ بود اما متاسفانه من قبلا رای خودم رو به شخص دیگه ای دادم
مامان فرنيا
4 خرداد 94 11:21
سلام ممنون بخاطر مطالب مفيد تنها مشكل من همين سوالهاي زياد دخترم است كه واقعا كلافه ام ميكنه و گاهي ديگه مجبور ميشم بگم سوال ديگه بسه از همان اول هم اينطوري بود يعني از زماني كه اين چيه بچه ها شروع ميشه سوال ميكرد و ان موقع عادي بود ولي ادامه اش تا الان ديگه داره مشكل ساز ميشه مثلا اورده بودمش سركار چرا كارت زديد بعد از جواب چرا بايد مشخص باشه چندساعت كار ميكنيد؟ چرا بايد 8ساعت كار كرد؟ هر وقت ميريد بيرون كارت ميزنيد؟ چرا فقط صبح و عصر؟ كي دستگاه را چك ميكنه؟چطور و چه زماني دستگاه را چك ميكنند؟ اسم خانمه كه ساعتها را ميبينه چيه؟ و .... اخرش من بايد بگم ديگه سوال بسه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ماشـــــــــاالله چقدر دخترتون سئوال میکنه پس بله این قسمت برای خودمون هم جالب بود البته نه اینکه بخوایم همه ی سئوالات بچه ها رو به وابستگیشون ربط بدیم چون بعضی هاش هم از سر کنجکاوی هست اما اینطور که در متن اشاره شده به نظر میاد اون بخشی از سئوالاتشون که برای جلب توجه والدین انجام میدن رو میشه به این مساله ربط داد
مامان فرنيا
4 خرداد 94 11:26
البته بگم در مورد سوالهاي دخترم گاهي هم جواب را خودش ميدونه اما باز ميپرسه مثلا يك روز در اشپزخانه مامان چرا برنج را ميشوريم؟ بهش گفتم خوب خودت چي فكر ميكني؟ گفت حتما كثيفه و خاك داره بعد ادامه داد خوب چرا خاك داره؟ و من روند تهيه برنج را گفتم اما بعدش هزارتا سوال ديگه بود كه باز رسيديم به اين كه سوال بسه يعني هميشه اينطور نيست كه جواب همه سوالها را من بگم يا بخاطر ندونستن باشه و اينجا برام جالب بود كه اين موضوع ميتونه به وابستگي ارتباط داشته باشه
یه مامان
پاسخ
کار خوبی می کنید که نظر خودش رو در مورد سئوالاتش میپرسید، سعی کنید روی اینکه فرنیا خیلی سئوال میپرسه زیاد تاکید نکنید مثلا برای اقوام یا برای همسرتون در حضور فرنیا جان این مساله رو عنوان نکنید که امروز یه عالمه سئوال پرسیده و... این خودش توجه شما به این مساله رو میرسونه و طبق یک اصل وانشناسی «توجه باعث تقویت رفتار میشه»
مامان شبنم
4 خرداد 94 13:45
سلام مطلب جالبی بود ... نمی تونم دقیقا بگم دخترم سه مورد از هشت مورد رو داره یا نه چون مثلا بدون مقاومت توی اتاقش می خوابه ولی حتما حدود ساعت هفت و هشت صبح میاد پیش من می خوابه البته این زمانیه که پدرش سر کار رفته گاهی که زودتر از این ساعت هم بیدار میشه و پدرش خوابه می خواد بیاد تو اتاق ما گاهی موفق میشه گاهی هم باهاش صحبت می کنم بر می گرده اتاق خودش یا مثلا وقتی توی ماشینه گاهی اگر من پیاده بشم گریه می کنه ولی گاهی نه در مورد جاهای اشنا راحت میره دنبال بازی ولی مهد کودک یه بار به صورت ساعتی بردمش انقدر گریه کرده بود که نفسش در نمیومد البته خیلی سعی کرده بودن سرگرمش کنن ولی نشده بود و نکته مهم این که نذاشتن من باهاش خداحافظی کنم یعنی گفتن وقتی حواسش نیست برو . منم که دیدم انقدر اذیت شده دیگه نبردمش راستش ترسیدم این موضوع روش اثر بذاره و دیگه تو اتاقشم نخوابه نمیدونم گاهی حس میکنم توی یه موردایی خیلی به من وابسته هست مثلا این که کنارش باشم تا خوابش ببره ولی نمیدونم این موارد تا چه سنی طبیعیه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز با توضیحاتی که دادید به نظر نمیاد مساله ی خیلی حساسی باشه چون رفتارهایی که گفتید همه در برخی موارد رخ میده و همیشگی نیست و احتمالا بستگی به شرایط و موقعیت به وجود اومده داره. در مورد مهد کودک به نظر نمیاد مهد کودک کار درستی کرده باشه حداقل برای بچه ای به سن دخر شما اون هم برای اولین باری که اون رو به مهد بردید اما خب در این مورد تجربه ی شخصی نداریم بهتره این مورد رو کسانی که تجربه اش رو دارن مثل مامان فرنیا جان نظرشون رو بگن اما موردی که برای خواب گفتید در سن دخترتون غیر طبیعی نیست و می تونید موقع خواب کنارش بمونید براش قصه بگید تا به خواب بره و بعد اتاقش رو ترک کنید.
مریم مامان دونه برفی
5 خرداد 94 10:27
با سلام و خدا قوت خوشبختانه ما با این مورد مشکلی نداریم. گرچه بعضی اوقات موقع بیرون رفتن من و حتی باباش امیرعلی گریه میکنه ولی این بخاطر اظطراب و ترس نیست و دلش میخواد که همراه مون بیاد که البته بخاطر ددری بودنشه شاید علتش اینه که از 7 ماهگی نصف روز تنهاش گذاشتم و الانم به این مسئله عادت کرده .. بعضی روزها هم پیش میاد که بد جور به من میچسبه و میگه نباید بری ولی به محض اینکه می گم من باید زود برم تا بتونم زودتر برگردم قبول می کنه و درنهایت صحبت مابا اینکه چی دوست داری برات بگیرم و یا کجا دوست داری با هم بریم و جوابی که به من میده با خوبی و خوشی در اکثر موارد به پایان می رسه ..و من از این بابت که بچه ای دارم که می تونم با صحبت کردن آرومش کنم و اون هم درک میکنه خدا رو شکر میکنم.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز دونه برفی خوشحالیم که در این زمینه مشکلی ندارید، بله واقعا خیلی وقت ها اگه بتونیم مسایل رو به زبان بچه هامون براشون بگیم و شرح بدیم اونا درک می کنن اما متاسفانه بعضی ها رو هم دیدیم که معتقدند بچه ها بچه هستن و نمی فهمن! ممنون که نظرتون رو برامون نوشتید
مریم مامان دونه برفی
5 خرداد 94 10:31
و خبر خوب دیگه اینکه از وقتی دکوراسیون اتاقشو عوض کردیم و خودم با خودم مردو مردونه نشستم و صحبت کردم الان دیگه شبها امیر علی تو اتاق خودش میخوابه و خوشبختانه اتاقشو خیلی دوست داره.
یه مامان
پاسخ
آفـــــــــــــــــــــــرین به این پسر گل و مامانش، خیلی خوبه
مامان فرنيا
6 خرداد 94 7:37
سلام و صبح بخير اولين باري كه ميشنونم مهد گفته تا بچه حواسش نيست بريد!!! دختر من از شش ماهگي مهد ميره ولي يك زماني حدود دو سالش بود خواستم مهدش را عوض كنم وقتي بردم مهد جديد گفتند درسته كه دخترتون بچه مهد بوده اما اينجا جاي جديد است بايد يك هفته كاملا در دسترس باشيد كه اگه بيقراري كرد سريع بياييد و كنارش باشيد و دو سه روز اول كه بايد توي مهد بمونيد تا هر ساعتي خواست بياد پايين و شمار ا ببينه حالا فكر كنيد من هم شاغل بودم و نميتونستم يك هفته مرخصي بگيرم اين بود كه خودشان شروع امدن مهد را چهارشنبه و پنجشنبه پيشنهاد دادند كه اگر راحت با مهد جديد كنار امد من بتونم از شنبه برم سركار همكارم هم ميخواست بچه اش را يك مهد نزديك محل كار بگذاره بيچاره يك هفته اول نيم ساعت يكبار ميرفت مهد و ميامد
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز فرنیا ممنون که تجربیات مهد کودکیه خودتون رو در پاسخ سئوال مامان عزیز شبنم برامون نوشتید
مامان اهورا
10 خرداد 94 23:39
سلام ،اولش رو که خوندم کلی خوشحال شدم و به خودم امیدواری دادم که این وابستگی پسرم طبیعیه چون هنوز سه سالش تموم نشده اما در ادامه به این نتیجه رسیدم که اگر وضع به همین منوال پیش بره متاسفانه شامل هر هشت مورد خواهیم شد،چون اهورا خان حتی توی اتاقش تنهایی بازی نمیکنه و همش اصرار داره که من یا یکی دیگه پیشش باشیم حتی اگه من توی آشپزخونه باشم و کسی خونه نباشه وسایلش رو برمیداره میاد توی آشپزخونه بازی میکنه ،فکر میکنم احتمالا من باید گزینه مشاوره رو انتخاب کنم،ممنون از شما که من رو به وضعیت خودم هوشیار میکنید ،سپاس فراوان
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ان شاالله که با رفتار صحیح خودتون این مساله حل میشه و کار به مرحله ی آخر یعنی مشاور نمیرسه. سعی کنید این تنها گذاشتن ها رو به تدریج ایجاد کنید و زیاد بهش سخت نگیرید که یهو بخواید در یک اقدام انقلابی از خودتون جداش کنید و نتیجه ی عکس بگیرید. پسر من هم که هم سن پسر شماست گاهی تو اتاقش بازی می کنه گاهی همه اسباب بازیاش تو پذیرایی هست و گاهی هم تو آشپزخونه. من سعی میکنم اگه گفت بیا تو اتاقم بازی کنیم برم اما گه گاه وسط بازی می گم صبر کن برم به غذامون سر بزنم که نسوزه و بعد بیام گاهی این زمان رو بیشتر می کنم و یا بعضی وقت ها که میگه بیا میگم صبر کن فلان کار رو انجام بدم میام پیشت و در طول مدتی که پیشش نیستم باهاش صحبت می کنم یا اگه سئوالی کرد جواب میدم. اما اگه کسی به جز من و اون توی خونه باشه کاری به کار من نداره و به نظرم این نشون میده که تنها بودن رو دوست نداره. سعی کنید اگه امکانش براتون فراهم هست از تجربه ی مامان شبنم جان که دخترشون گاهی با مادرشوهرشون میرن مسجد استفاده کنید و این دور بودن های کوتاه مدت رو براش ایجاد کنید. موفق باشید