مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

چگونه با خانواده ی شوهرم برخورد کنم؟

1394/2/29 6:27
نویسنده : یه مامان
7,387 بازدید
اشتراک گذاری

در گذشته عروس خانواده معمولا با خانواده همسر زندگی می کرد و هیچ مشکلی نداشتند؛ اما این فرهنگ با گذشت زمان کمرنگ تر شده است. «مهدی دوایی» دکترای روان شناسی و عضو هیات علمی پژوهشکده علوم شناختی در این باره می گوید: وقتی زنی به مردی تعهد می دهد که با او زندگی کند، باید نسبت به علایق همسرش هم احترام بگذارد. به هرحال دوست داشتن بدون هزینه نمی شود. در برخی از مواقع امکان دارد که زنی زندگی مشترکش را با خانواده همسرش آغاز کند.

در ادامه راهکارهایی برای بهتر ارتباط برقرار کردن با خانواده شوهر را بیان می کنیم

راهکارهایی برای بهتر ارتباط برقرار کردن با خانواده شوهر :

1) معصومانه برخورد کردن

یکی از ویژگی های عشق، معصومانه برخورد کردن است. زن باید با خود چنین سوالی مطرح کند که آیا همسرم را دوست دارم یا خیر؟ و هر کاری می توانم برای عشقم انجام دهم یا خیر؟ و یا در رابطه با مواردی که همسرم به آن علاقه دارد، چگونه عکس العمل نشان دهم؟

2) دیدن پدیده از دید مخاطب

یعنی فرد اصرار نداشته باشد که هر چیزی که من می بینم درست است. اگر زنی، خود را جای مخاطب (مادرشوهر) و یا جای کسی که همسرش با آن ها یک مدت زندگی می کرده، بگذارد و از دید آن ها نگاه کنند، بسیاری از تنش ها از بین می رود. زنان نباید اصرار داشته باشند که همین که ما به ظاهر می بینیم، درست است؛ زیرا در این روش باعث می شود بسیاری از چالش ها بوجود آید؛ ولی زمانی که خود جای خانواده همسر بگذارند و از دید آن ها نگاه کنند، این چالش ها و یا تنش ها از بین می رود.

در تعریف این موضوع می توان به یک داستان بسیار جالب اشاره کرد؛ روزی کودکی از پدرش یک کاغذی می گیرد و از او تقاضا می کند که پاکتی به او بدهد. پدرش عصبانی می شود که برای چه می خواهی؟ پدر کارش را رها کرده به دنبال پاکت می گردد و بالاخره پیدا می کند. دوباره فرزندش می گوید: پدر به من یک خودکار بده. این بار پدر عصبانی می شود و به حرفهای فرزندش اصلا اهمیت نمی دهد.

وقتی فرزندش پاکتی با محتوای کاغذ مچاله به پدرش می دهد، پدر عصبانی می شود و آن را به سطل زباله پرتاب می کند.

فرزندش به او می گوید: «چرا به سطل زباله انداختی؟ آن هدیه ای از طرف من به شما بود. آن کاغذ مچاله از هزاران بوسه های من، پر شده بود و هربار به کاغذ بوسه می زدم، آن را تا می کردم، به خاطر همین مچاله شد.»

شاید ما از دید خود رفتار اطرافیان را در نظر می گیریم؛ کاملا زشت و مچاله و بی حرمتی باشد، ولی وقتی از دید مخاطب به آن نگاه کنیم، سرشار از بوسه است. وقتی خانواده همسر به زن حرفی می زنند که به نظر زن تند می آید بیشتر از جنبه دوست داشتن نگاه کرده و جنبه مثبت آن را ببیند.

3) رابطه های بدون حضور همسر

زن باید زمانی که همسرش در خانه نیست، به صورت تلفنی و یا حضوری با خانواده همسرش ارتباط برقرار کند و یا جویای حال آن ها شود. این باعث می شود که خانواده همسر بپذیرند که برادر و یا پسر آن ها دراین ارتباط واسطه نبوده و خود عروسشان تمایل دارد که با آن ها ارتباط برقرار کند.

4) برای خانواده همسر وقت بگذارید

حتما عروس خانواده، زمانی را برای بودن با خانواده همسر تعیین کند و با صحبت کردن و گپ زدن، علاقه خود را نسبت به خانواده همسر نشان دهد. با این روش این علاقه دوطرفه می شود.

5) با خانواده همسر مشورت کنید

عروس خانواده حتی امکان دارد مثلا پختن غذایی را از قبل بلد باشد؛ اما دستور پخت آن را دوباره از مادرشوهر و یا خواهر شوهرش بپرسد. این نشانه احترام گذاشتن به مادرشوهر است. با این روش می تواند رابطه ها را کاملا تشدید کند و حتی امکان دارد برای انجام کاری از قبل مصمم باشد؛ اما باز هم به نشانه احترام با مادر و پدر و خواهر همسرش، با آن ها مشورت کند.

6) به همسر خود اجازه بدهند که زمانی را با خانواده خود، تنها باشد

زن و شوهر نباید در هرجا کنار هم باشند. زنان باید به همسران خود اجازه بدهند که وقتی را برای خانواده خود صرف کند و با هم راحت باشند؛ زیرا با این روش، خانواده همسر چنین تصوری را نمی کنند که عروسشان در روابط آن ها اختلال به وجود آورده است.

7)‌ سعی کنید تا حد امکان در حضور مادرشوهرتان عصبانی نشوید.

 با رعایت ادب، نظرتان را در مورد موضوع مورد بحث اعلام کنید، اما صدای‌تان را بلند نکنید. پیش از آنکه کار به جاهای باریک برسد، با ادب و فروتنی بحث را خاتمه دهید.

8) اگر شما آن فردی هستید که مادرشوهرتان دوست دارد وقتش را با وی در آشپزخانه بگذرانید تا هم به او کمک کرده و هم احساس تنهایی نکند، گهگاهی همراهی کنید اما زیاده‌روی نکنید تا این عمل به وظیفه همیشگی‌تان تبدیل نشود. شاید فقط آخر هفته‌ها!

9) هیچ وقت رابطه همسرتان را با خانواده‌اش زیر سؤال نبرید زیرا این کار تاثیر بدی روی رابطه شما و همسرتان می‌گذارد. تلاش کنید بیشتر درباره مادرشوهرتان، علاقه‌مندی‌هایش و خلق و خویش بدانید.

10) ســعی کنید برای تصمیم‌گیری‌های بزرگ خانه، نظر مادرشوهرتان را جویا شوید. بدین ترتیب هم از به وجود آمدن درگیری‌های احتمالی پیشگیری کرده‌اید و هم برای او احترام قائل شده‌اید.

11) با پیشنهادات خانواده همسر در حضور آنها، موافقت کنید ولی اعلام کنید که تصمیم‌تان را بعد اعلام خواهید کرد. سپس در تنهایی نظر واقعی خود را به همسرتان بگویید و با هم تصمیم نهایی را بگیرید و توسط او تصمیم خود را به خانواده‌اش اعلام کنید.

12) در بحث‌های خانوادگی آنها شرکت نکنید و از اظهارنظر کردن جدا خودداری کنید.

13) همیشه به خصوص در حضور مادرشوهر به وضعیت شوهرتان برسید.

14) در حضور خانواده شوهر به پسرشان احترام بگذارید و این را بدانید که با اولین بی‌احترامی به شوهر آن هم در حضور مادرشوهر، به او نشان دادید که اختلاف دارید و به او اجازه دادید که در زندگی خصوصی‌تان دخالت کند.

15) ‌در بحث‌ها و جدال‌های خانوادگی بهتر است شما حرفی نزنید. مطمئنا او با رفتارها و خصوصیات خانواده‌اش بهتر آشناست. پس در مواردی که میان شما و خانواده‌اش مسئله‌ای ایجاد شد قضاوت را به او بسپارید.

16) ‌هرکاری که امروز انجام می‌دهید، چند ماه دیگر به عنوان وظیفه شما تلقی می‌شود. پس مراقب کارهای‌تان باشید.

17) مادر شوهرتان با شما همسن و سال نیست. پس همواره احترام او را حفظ کنید و در شوخی کردن با او حد و مرز خاصی داشته باشید.

18) هرگز تعلق خاطر همسرتان به خانواده‌اش را کم‌ اهمیت تلقی نکنید و سعی نکنید بین او و خانواده‌اش فاصله بیندازید.با این کار نسبت به این قضیه حساس‌تر کرده و بیشتر طرف خانواده‌اش هدایت می‌کنید

19) اصولا عروس ها با پدرشوهرها رابطه ی دوستانه تری دارند. سعی کنید در حضور پدرشوهرتان رعایت عفت و حیا را داشته باشید و صرف اینکه محرم است با هر نوع پوشش ظاهر نشوید . همیشه یادتان باشد که مادرشوهرتان هم یک زن است و دوست دارد برای شوهرش تک باشد و اگر شما با رعایت نکردن نکته های پوششی جلوی شوهرش ظاهر شوید شاید احساس بدی به او دست بدهد و از اینکه جذابیت های شما را ندارد تا برای شوهرش نمایان کند احساس سرخوردگی کند و یا او را به ورطه ی رقابت با شما برانگیزاند.

20) سعی کنیم همسران خود را توی دوراهی خودمون و خانواده اش قرار ندیم. چون به وجود اومدن این شرایط برای اونا خیلی سخته. تا اونجایی که می تونیم از گله و شکایت ها نسبت به خانواده اش پرهیز کنیم و سعی کنیم دغدغه هامون رو خودمون حل کنیم. 

21) باور کنیم که خیلی از مشکلات زاییده ی ذهن خودمون هست. حتی ممکنه بعضی چیزها به ذهن همسر و یا خانواده اش هم نرسه، ولی با فکرهای زیاده از حد خودمون بعضی از مسایل را خودمون به مشکل تبدیل می کنیم. سوال ها  و مقایسه های بی مورد می تونه ما رو چالش بکشه و زندگیمون رو از بین ببره.

خانمی پیش روانشناس رفت و به او گفت، من با همسر زندگیِ خیلی خوبی دارم، همدیگه رو خیلی دوست داریم و خیلی با هم شادیم. یه روز یه سوالی از همسرم پرسیدم که از اون روز فکرم حسابی به هم ریخته و درگیر شده و دیگه مثل سابق نمی تونم با همسرم برخورد کنم. می دونم که سوالم اشتباه بود و نباید همچین مساله ای رو اصلا پیش می کشیدم. به همسرم گفتم اگه یه روز من و مامانت در حال غرق شدن توی دریا باشیم، اول کدوممون رو نجات میدی و همسرم گفت که مادرم رو اول نجات می دم، چون اون یه عمر برای من زحمت کشیده و جوونیش رو به پای من ریخته و نمی تونم چشمم رو روی محبتهاش ببندم.... روانشناس بعد از گوش دادن به صحبت های اون خانم گفت ، راه حل شما خیلی ساده اس، شنا کردن یاد بگیر.

 

پسندها (3)

نظرات (15)

مامان فرنيا
29 اردیبهشت 94 7:54
سلام و صبح بخير اخ كه مسئله اي را باز مطرح كرديد كه خيلييييييييي جاي حرف داره خدا را شر من مشكل خاصي با خانواده همسرم ندارم يا بدي از انها نديدم اما اين مطلب از اول اولش خيلي جاي حرف داره اول اينكه من از مادرم و مادر بزرگم و خاله ها و عمه و حتي مادر شوهرم و ....شنيدم هيچكدام از مادر شوهرشون خاطره خوبي ندارند و اين جمله غلطه كه" در گذشته عروس خانواده معمولا با خانواده همسر زندگی می کرد و هیچ مشکلی نداشتند" و اصلا علت اينكه همه عروسها خواهان جدا بودن از خانواده همسر هستند همان خاطرات بد مادرها ميتونه باشه و اينكه كاملا واضحه كه دونفر كه تازه با هم اشنا شدند و زير يك سقف ميرند تا بيان با هم اشنا بشن كلي راه دارند حالا اين وسط عروس بايد حواسش باشه جلوي انها به همسرش چيزي نگه تحمل كنه بعضي حرفها را و... خوب وقتي دور باشن و چند روز يك بار و جند ساعتي كنار خانواده همسر باشند انتظار رفتار درست توقع بالايي نباشه يا نوشته دكتر " وقتی زنی به مردی تعهد می دهد که با او زندگی کند، باید نسبت به علایق همسرش هم احترام بگذارد. به هرحال دوست داشتن بدون هزینه نمی شود" اين حرف وقتي به همين راحتي يك طرفه گفته ميشه كاملا برخوردنده ميشه و بار منفي با خودش همراه داره اين كه مردي وقتي براي خواستگاري ميره و شرايطش را ميگه و اين كه بخاطر مسائل مختلف نميتونه خانه جدا تهيه كنه اگر دختر خواست ان مرد را به همسري قبول كنه بايد شرايط را هم بپذيره نه اينكه چون مرد دلش ميخواد و علاقه داره يكي دو سال اول زندگي اش را با خانواده اش باشه زن بايد از بعنوان هزينه دوست داشتن اين زندگي و اين شرايط را بپذيره
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز وقت شما هم بخیر و شادی باشه ان شاءالله با نظرتون موافقیم، این دور و زمونه کمتر عروسی قبول می کنه که پیش خانواده ی همسرش زندگی کنه. اما در مورد متن، توی متن اشاره شده که قبلا عروس ها مشکلی نداشتند که با خانواده ی همسرشون زندگی کنند. یک بار دیگه دو خط اول رو بخونید! منظورش این نبوده که با هم مشکلی نداشتند منظورش اینه که برای زندگی کنار مادر شوهر مشکلی نداشتن و این مساله اون زمان یک فرهنگ بوده با اینکه می دونستند و از مادرهاشون شاید روابط با مادرشوهرها رو شنیده بودند، ولی انگار این یه قانون بوده که همه قبول می کردند و کمتر کسانی بودند که از ابتدا زندگی مستقلی داشته باشند. شاید یکی از دلایلش هم سن کم دخترها بوده که هنوز درک بالایی از استقلال نداشتند و با چند سال زندگی کنار مادرشوهرهاشون درس زندگی و آشپزی می گرفتند. ولی توی این نسل، چون سن ازدواج ها هم بالا رفته و دخترها معمولا به سنی می رسند که دوست دارند زندگیشون رو مدیریت کنند، کنار مادرشوهر بودن شاید خیلی از مصادیق استقلال رو ازشون بگیره و خواهان زندگی مستقلی هستند و فرهنگ قدیم به این فرهنگ تغییر پیدا کرده . ولی از حق نگذریم درک همه ی خانواده ها هم بالاتر رفته و اون ابهتی که مادرشوهرهای قدیم برای خودشون قائل بودند رو خیلی از مادرشوهرهای اکنون ندارند و زندگیِ خوب بچه هاشون براشون مهمه و سعی می کنند که توی زندگی هاشون زیاد دخالت نکنند که رابطه اشون خدشه دار نشه. در مورد جمله ای که گفته بود هزینه ی دوست داشتن رو باید پرداخت، باهاتون موافقیم که اگه این مورد یه طرفه باشه اولش خیلی سخته، ولی مردی که قدردان باشه با دیدن این گذشت ها آینده ی بهتری رو برای همسرش فراهم می کنه. شاید مردی شرایط جدا زندگی کردن رو نداشته باشه، حالا یا بخاطر مالی و یا بخاطر عاطفه به خانواده اش و اینکه پدر و مادری داره که احتیاج به مراقبت دارند و ترجیح میده که تنهاشون نذاره؛ اگه تو این شرایط زن باهاش همراهی نکنه، اون زندگی از همون اول به چالش کشیده میشه و روی خوش نمیبینن. ولی بعضی وقتها چشم پوشی از بعضی از مسایل باعث میشه زندگی رو غلتک بیفته و خیلی چیزها توی این مسیر حل بشه. زنی که اینگونه شرایط همسرش رو می بینه و باز اون رو توی معذوریت میذاره که باید زندگی مستقل داشته باشند ، شاید به هدفش برسه، ولی اون دلی که باید اول زندگی به دست می آورد رو به دست نیاورده و شاید همسرش توی دلش بگه همسرش به خواسته ها و شرایط اون احترامی نمیذاره. اینجا زنها از دو دیدگاه می تونن به قضیه نگاه کنند، 1- وقتی محبت شوهرشون به خانواده اش رو می بینند، خوشحال بشن که شوهر قدردانی نصیبشون شده که قدر پدر و مادری که براش زحمت کشیدند رو داره و از این بابت خوشحال بشن و خداروشکر کنند و حتی بهش بگن، اینطوری با دادن این صفت خوب به همسرشون اون رو توی همسرشون تقویت می کنند و یه عمر خودشون حظش رو می برند. 2- ناراحت بشن از محبت همسرشون به خانواده اش، اینطوری اگه شوهرشون رو به خانواده اش سرد کنند و یا نکنند عواقب بدش رو خودشون توی زندگی شون می بینند. من به شخصه، وقتی شوهرم به پدر و مادرش خیلی با احترام حرف میزنه و حتی قربون صدقه اشون میره و وقتی براشون یه کاری انجام میده، ازش تشکر می کنم و میگم خدا خیرت بده و دعا می کنم پسری به خوبیِ تو خدا بهمون بده ، پسری که احترام والدینش رو می گیره توی این شرایطی که پسرها ممکنه خدایی ناکرده والدینشون رو به سرای سالمندان بسپرند عین طلا می مونه. تاثیر این حرف رو توی زندگیِ خودم دیدم. مامانِ عزیز، وقتی دختری چاره ای جز این نداره، اگه بگه من که به تنهایی نباید هزینه بدم، هزینه ی بدش رو خودش باید توی یه عمر زندگی بده. ولی صبر توی خیلی از چیزها باعث تقویت زندگی ها شده و پایه های اون رو محکم کرده.
مامان فرنيا
29 اردیبهشت 94 8:00
من خودم از ابتدا بخاطر كارم و محل زندگي از خانواده همسر دور بودم و كاملا صادقانه ميگم هيچ مشكلي با خانواده همسر ندارم اما تمام جاريهاي من كه دو سال اول زندگي را به دلائل مختلف با مادر شوهر زندگي كردند و حتما بعد از بدنيا امدن اولين فرزندشان جدا زندگي كرده اند بسيار حرفها دارند و بعد از مستقل شدن همه از هم راضي هستند و به من ميگن (چه جاريها از مادر شوهر چه مادر شوهر از عروسها) خيلي اخلاقشون تغيير كرده خيلي عوض شده نبودي ان اوائل را ببيني تو مشكلي نداري چون به الان كه خيلي خوب شده رسيدي
یه مامان
پاسخ
این حرفتون رو قبول داریم واقعا، یعنی شرایط به گونه ای شده که همه ی عروس ها خواهان استقلالند و اگه به این استقلال خدشه ای وارد بشه از فرط ناراحتی شاید نتونند مدیریت زندگیشون رو به دست بگیرند. تحصیلات بالا و سن توی این شرایط بی تاثیر نبوده و البته تغییر این فرهنگ، چون در گدشته هم عروس ها چند برابر این رفتارها از مادرشوهرهاشون می دیدند ولی به خاطر اون تعاریفی که براشون جا افتاده بود، روی حرف اونا حرف نمی زدند حتی اگه واقعا ناراحت بودند و این حرمت ها رو نگه می داشتند و سکوت می کردند. بعد رسانه ها هم نبوده که زندگی های آرمانی و ایده آل همیشه به تصویر کشیده بشه و همه خودشون رو با اونا مقایسه کنند و اون ناراحتی ها براشون بیشتر بشه، همه با همسایه ها و خانواده هاشون رفت و آمد داشتند و معمولا این رفتارها توی همه ی زندگیها مشترک بوده. ولی تحمل حتی کمتر از نیمی از رفتارهای مادرشوهرهای قدیم برای عروسهای جدید قابل تحمل نیست بخاطر همین توی دنیای اکنون اون قضیه ی دوری و دوستی بُلد شده.
مامان پارسا
29 اردیبهشت 94 8:03
سلام صبح بهاریتون به خیر و شادی .نکات خوب و مهمی مطرح شد ممنون راستش همسر من خانواده بزرگی داره اما ما از هم دور یم و اونا تیه شهر و ما یه شهر دیگه و من مشکل چندانی ندارم نمیدونم شاید اگه نزدیک بودیم هم باز مشکل نداشتم چون اونا ذاتا کاری به زندگی عروساشون ندارن اما لازم میدونم بگم که تو برقراری ارتباط موثر و صمیمی با خانواده شوهر یکسری مهارتهای ظریفی هست که مرد با توجه به آشنایی با خلقیات همسرش و مادرش باید داشته باشه تا بتونه حلقه اتصال بین همسرش و خانوادش بشه ولی گاها من دیدیم که بعضی آقایون نه تنها این مهارت رو ندارن که حتی به جای نقش حلقه اتصال نقش قیچی رو بازی می کنن و باعث شکراب کردن رابطه همسرشون با خانوادشون میشن مثلا دوستی داشتیم که تازه 6 ماه بود عروسی کرده بود و یه آپارتمان 70متری اجاره کرده بود که خانواده همسرش تصمیم داشتن برادر شوهرش که 3 سال از شوهرش کوچکتر بود بیاد تهران پیش اونها زندگی کنه و بره سر کار تا سر و سامان بگیره و دوست اما به دلایل زیادی مثل اشتغال و خستگی و حجاب و تفاوت سنی کم با برادر شوهرش و مسائل زناشویی و...محرمانه مخافت خودش رو به همسرش اعلام کرده بود و همسرش هم مستقیم به خانواده اش گفته بود من که برادرم رو دوست دارم ودلم می خواد آینده پیدا کنه اما زنم حاضر نیست برادرم رو بپذیره و .... ..و از اون روز این رابطه تا حالا که 12 سال ازش می گذره خراب شده و هر روز هم دامن زده میشه و.... ببخشید خیلی پر حرفی کردم .
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز وقت شما هم بخیر و شادی باشه ان شاءالله صد در صد همینطوره که گفتید. مردها هم توی این روابط خیلی می تونن تاثیرگزاز باشن، مثلا تعریف های زیاد از همسر جلوی مادر و بالعکس، گفتن رازهای خانواده اش به مادرش و بالعکس و خیلی از موارد دیگه می تونه توی این روابط تاثیرگزار باشه. خدا کنه که مردها هم با سیاست بهتری توی این صمیمیت ها نقش داشته باشند.
مامان فرنيا
29 اردیبهشت 94 8:08
مشورت با همه خوبه اما در چه مواردي؟ اينجا نوشته تصميم هاي بزرگ تصيمي هاي بزرگ يعني تعيين محل زندگي، عوض كردن كار، ازدواج فرزندان، خريد خانه ؟ اينها بيشترش به تصميمهاي زن و مرد وابسته است و اصلا جاي نظر پرسيدن نيست اما اينكه مادر شوهر را درجريان بگذاريم كار درستيه نه اينكه فكر كنه ميخوايم از پسرش دورش كنيم با موارد 6-7-12-15-16-17 و 21خيلي موافقم و حرفي براي گفتن ندارم جز تاييدشون
یه مامان
پاسخ
این نظر رو از آخر به اول جواب میدیم و اول می گیم خداروشکر. در مورد مشورت هم ، درسته، زن و شوهر توی تصمیم گیری های زندگیشون حرف اول رو می زنند چون اونا هستند که به شرایط زندگیشون کاملا واقفند و شاید بقیه از دور بعضی از چیزها رو نتونند درک کنند. ولی اینکه از بزرگترها برای امور مهم زندگیشون مشورت بخوان، کار بدی نیست، تصمیم نهایی با خود زن و شوهره و شنیدن نظرهای بقیه حتی می تونه به تصمیم گیریِ اونا کمک کنه، حالا لزوما نه اطاععت از نظر بقیه، ولی از قدیم گفتند وقتی فکرها چند تا میشه ، تصمیم گیری هم راحت تر میشه، شاید بزرگتر ها جنبه هایی از زندگی رو دیده باشند که ماها هنوز به اونا برخورد نکرده باشیم و اگه تجربه ی بدی باشه با شنیدن نظر اونا اون تجربه رو نمی کنیم و یه پله تو زندگیمون جلوتریم. من به شخصه اصلا ناراحت نمیشم که شوهرم با پدر و مادرش مشورت کنه، چون اثرات خوب اون رو دیدم، و حتی وقتی در مورد کوچک ترین مسایل با هم حرف میزنیم، خودم می پرسم نظر بابات رو پرسیدی؟ بالاخره اون این مرحله رو رد کرده و انصافا بعضی وقتها با در اختیار گذاشتن بعضی از تجربه هاش کلی به زندگیمون کمک کرده. این قانون برای من و شوهرم تعریف شده است که نظرات همه رو بشنویم و در نهایت ، خود شوهرم به من میگه البته در نهایت هر چی تو بخوای. (البته بگم از اول اینطوری نبودا! مردها وقتی می بینند که از سر جنگ باهاشون رفتار نمی کنیم و به خودشون و خونواده اشون احترام میذاریم کلی کشش به سمت زنها پیدا می کنند و در نهایت هم باز بگم که اثر خوب این احترام ها توی زندگی و آرامش خود زن هست.)
مامان فرنيا
29 اردیبهشت 94 8:11
من با مادر شوهرم هيچ وقت تلفني حرف نزدم چون ترك زبان هستند و من اصلا نميفههم چي ميگه و هربار هم پيش امده فقط درحد تبريك سال نو و اعياد بوده جالبه كه مادر شوهر من ميدونه من اصلا تركي نميدونم اما وقتي ميرم پيشش اينقدر حرف ميزنه گاهي پيش خودم فكر ميكنم چون ميدونه من متوجه نميشم با خيال راحت تمام سنگيني دلش را خالي ميكنه اينجوري يك مخاطب داره و با خودش حرف نميزنه اما مخاطبي كه دهنش قرص قرص است
یه مامان
پاسخ
خیلی جالب بود، پس شما یه جورایی سنگ صبور مادرشوهرتون هستید شایدم از روی دوستیش و اینکه دوست داره با شما ارتباط کلامی داشته باشه، باهاتون صحبت می کنه و درد دل می کنه و اینطوری آروم میشه و خوشحاله که تونسته با شما ارتباط برقرار کنه
مامان فرنيا
29 اردیبهشت 94 8:15
اما اين قسمت دستور پخت غذا نويسنده اين مطلب اقا ميباشد و اصلا شناختي از خانمها ندارد اينكه ما از دستپخت مادر شوهر و خواهرشوهر تعريف كنيم خيلي خوبه اما اينكه دستور غذا ازشون بپرسيم خيلي جاي حرف داره اولا هيچ خانمي دوست نداره بگه من غذاهاي معمول را بلد نيستم پس قرار نيست براي برقراري رابطه خوب خودمان را ناراحت كنيم ديگه اينكه مادر شوهر دلش ميسوزه كه عروسش بلد نيست غذاي ساده اي را بپزه كه پسرش دوست داره و همش ميگه بيچاره پسرم و بعد ا هم ميپرسه درست كردي خوب شد؟
یه مامان
پاسخ
جالبه ! نظر مامان اهورا دقیقا برعکس این بوده و ایشون خودشون از مادرشوهرشون می پرسند و دوست داریم از همین جا ازشون سوال کنیم که نتایج این پرسیدن ها چی بوده؟ البته برای خودمون هم پیش اومده که دستور غذایی از مادر شوهرمون پرسیدیم یا یه غذای جدید دیدیم دستور غذای بهشون دادیم! اما من اگه خودمو جای مادرشوهر بذارم ، وقتی عروسم ازم یه دستور غذایی رو بپرسه، نه تنها دلم برای پسرم نمیسوزه، بلکه از این رفتار خضوعانه ی عروسم خوشحال هم میشم. حیف! شما گول نمی خورید، وگرنه دعا می کردیم که خدا یه پسر بهتون بده و این حس رو تجربه کنید. البته در رحمت خدا همیشه بازه و ما کماکان به دعا مشغولیم
مامان فرنيا
29 اردیبهشت 94 8:27
ببخشيد خيلي نوشتم اما باور كنيد مسائل بحث برانگيزي را مطرح ميكنيد خيلي ادم را به حرف زدن وادار ميكنه اما به نظر من بهترين مديريت را يك مرد بايد داشته باشه كه تابتونه بين مادر و همسرش اختلافي پيش نياد همين مثال اخري كه زديد واقعا جوابش اين بود كه مادرم را نجات ميدم؟؟!!به نظر من مرد بايد خيلي راحت به همان اصلي كه زن گفت اشاره ميكرد من يك سوال مشابه از همسرم داشتم كدام را بيشتر دوست داري من، مادرت يا فرنيا؟ و جواب مادرش بعد فرنيا و در اخر من البته بگم همينجوري و يكهويي نپرسيدم توي مسيري صبحت ميكرديم و اين سوال من دنباله يك سري مسائل و مباحث مختلف بود اما جواب همسرم فقط يك حس بد از مادر شوهر به من داد براي اينكه اگه از من اين سوال را بپرسند واقعا جوابش اينه هركدامشون برام درجه اول دوست داشتن هستند و اين سه تا با هم فرق ميكنه مادر و همسر و فرزند در يك موقعيت نيستند كه بشه گفت كدوم را بيشتر مثل سوالي كه همه ميپرسند مادر يا پدر؟واقعا ميتونيم بگيم كدوم را بيشتر دوست داريم؟ ميتونيم انتخاب كنيم؟ ولي همسر من به راحتي انتخاب كرد و اين يعنيمادر شوهري كه ازش ناراحتي ندارم و بدي و بي احترامي به من نكرده و من هم بهش بي احترامي نكردم اما دوستش ندارم و از رفتن خانه شون حس بدي دارم
یه مامان
پاسخ
شاید شوهر شما اگه یه کم سیاست بیشتری به خرج میداد این اتفاق نمی افتاد، ولی قبول کنید که این سوالها فتنه برانگیز هستند و نباید خودمون رو در معرض اونا قرار بدیم. مردها توی ذهنشون اولویت بندی دارند و مطمئنن درجه ی اولویت اول برای هر کدوم توی موقعیت خودشون رو دارند. ولی شاید همسرتون نتونسته منظورش رو به شما بفهمونه. این مثال هم از اون مواردی بود که توی زندگیها تاثیر بد میذاره و باید ازش اجتناب کنیم. نمونه ی بارزش هم خود شما!
مامان فرنيا
29 اردیبهشت 94 8:33
يكي از عللي كه بايد خانه عروس از ابتدا جدا باشه همين مسئله نوع پوشش عروس در خانه است اگر براي مهماني رفتن باشه خوب درسته عروس ميتونه چند ساعتي به سليقه و ميل خودش عمل نكنه و با رعايت مسائل مختلف پوشش داشته باشه اما براي هر روز ؟ انوقته كه مشكل پيش مياد و عروس ممكنه نتونه تحمل كنه حتي مردها مثلا برادر من و همسرم تا خانه مادري بودنند پيراهن وشلوار راحتي پوشيده اند اما الان در خانه خودشان گاهي شلوارك يا تاپ ميپوشن اما به محض اينكه مادرم يا مادر همسرم خانه ما باشه ان چند روز اصلا شلوارك نميپوشن خوب اما اگر هميشه در يك خانه باشند اگر سليقه زن اين باشه كه همسرش شلوارك بپوشه خوب بلاخره يا مرد به حرف زنش گوش ميده و مادر را ناراحت ميكنه يا نميپوشه و زنش را معترض ميكنه
یه مامان
پاسخ
با نظرتون موافقیم، پوششی که زن برای همسرش انتخاب میکنه با پوششی که مقابل مادر شوهر و پدر شوهر باید داشته باشه کاملا متفاوته البته ناگفته نمونه که در قدیم این مشکل هم کمتر بوده چون حجاب در جامعه پررنگ تر بوده و زن ها توی جامعه به شکل امروز حضور نداشتن و شاید مردها آستانه ی تحریک پذیریشون پایین تر بوده و زن خودشون با یک لباس معمولی هم براشون تهییج کننده بوده و گذشته از اون بعد از ازدواج سریع بچه دار میشدن و خب مسلما پوشش مقابل فرزندان با پوشش مقابل همسر تنها هم متفاوت هست و این مساله خیلی در قدیم بغرنج نبوده همچنین در قدیم اینقدر تنوع در بازار و اجناس هم نبوده و مثلا اگه دقت کرده باشید می بینید پارچه ی چادری که مادر ما داشته مادر همسرمون هم داشته یا مثلا روفرشی ها یا رو کابینتی های مشمایی که ما داشتیم همسرمون هم تو خونشون داشتن یا در مورد ظرف و ظروف و لباس هم همینطور و همین باعث میشده که همه ی خانواده هایی که تقریبا در یک سطح بودن کاملا شبیه به هم باشن و چشم و هم چشمی هایی که امروز در خانواده ها هست در قدیم نبوده یا خیلی خیلی کم تر بوده و انتخاب و حق انتخاب به اون شکل معنا نداشته یه چیزی یا یه جنسی بوده همه می خریدن و می پوشیدن و استفاده میکردن اما امروز اینطور نیست و دوست داشتن ها و دلم می خوادها به تبع شرایطی که در جامعه هست بیشتر شده در پایان هم از شما ممنونیم که اینقدر وقت میذارید و در تبادل نظرات شرکت می کنید و مباحث خوبی رو شکل میدید؛ بی خود نیست که فعال ترین مامان مدرسه انتخاب شدید
مامان اهورا
29 اردیبهشت 94 18:31
سلام خسته نباشید ،برای اولین بار بود که بدون نگرانی و با خیال آسوده ها همه بندها رو خوندم چون تقریبا همه رو رعایت کرده بودم چون همین جا اعلام میکنم من عاشق عاشق مادرشوهرم هستم،حتما هر روز براش زنگ میزنم اگه یوقت یادم بره خودش میزنه،بارها شده دستور غذا ازش میپرسم و بقیه بندها رو تا جایی که بتونم رعایت میکنم و خدارو شکراین باعث شده تا بحال هیچ گونه بحثی در مورد خانواده شوهرم نداشتیم بلکه تاثیر مثبت رفتارهای خودم رو در رفتار شوهرم میبینم ،مادرم همیشه به من میگه اگر هر حرفی مادرشوهرت بهت میزنه فکر کن من دارم بهت میگم اونوقت هضمش برات راحتتره ،من هم همیشه مثل مادرم باهاش رفتار میکنم و خداروشکر تا بحال کوچکترین مشکلی نداشتیم ،من همیشه گفتم مادرشوهرم یک فرشته است که با داشتن 6تا عروس اینقدر صبور و مهربان و با درایت هستن،خواهرم 15 سال عروس مادرشوهرم بود و همیشه دوستش داشت و من هم که 5ساله عروس مادر شوهرم هستم همچنین ،البته تنها خواهرشوهرم هم مثل مادرش خوبو دوست داشتنی هست و همچنین پدرشوهر مهربانم که مثل پدر مرحومم دوستش دارم،از خدا میخوام که هیچوقت هیچکدوم رنگ غم نبینند ،ازشما هم ممنونم که این پست خوب رو گذاشتین
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز سلامت باشید از همین جا اول از شما که با رعایت تمام اصول رابطه ی خانوادگی بین خودتون و خانواده ی همسرتون رو رعایت می کنید و در پی اون تصحیح رابطه و عشق شما و همسرتون هست قدردانی کنیم و یه آفرین باید بهتون بگیم و هم دعای خیر برای مادرشوهر و خواهرشوهر عزیزتون که تونستند خودشون رو توی دل شما جا کنند داریم. آرزو می کنیم که روابط حسنه با خانواده ی همسر روزیِ همه ی خانواده ها باشه، چون عدم اون باعث تشنج توی زندگی هاست و اولین قربانیان این تشنج ها اصولا بچه ها هستند.
مادر بزرگ
30 اردیبهشت 94 10:00
من وبلاگ باز کردم و حالا منتظرم تا تو بیای ببینیش ▒)(▒)_______███☼███____(▒)(▒) (▒)(█)(▒)__ ███_☼██████ _(▒)(▒)___██____████████ _________██____███▒▒▄▒▒.... __________██____█▒▒▒▒▒▒... ___________██____ █▒▒▒♥___(▒)(▒) ____________██_____▒▒____(▒)(█)(▒) __________ __██____▒▒______(▒(▒) _____________██__▓▓▒▓_______█ ________██__██ ▓▓▓▒▒▒▓____█ _(▒)(▒)___███_ ▓▓_▓▓▓▓▓___█ (▒)(█)(▒)______▓▓__▓▓▓▓▓___█ _(▒)(▒)_____ _▓▓__▓▓▓▓▓___█___█ ___________ ▓▓___▓▓▓▓_▓___█_█ __________ ▓▓___▓▓▓▓__▓▓__█ _________ ▓▓___███☼█__▓▓__█ ___♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥ __▓▓_█ ___ ♥▒♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒♥__▒▒▒ ____ ♥▒♥▒▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒____█ ______ ♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒♥__█ ________♥▒▒♥▒▒♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒♥ ___________♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒▒♥▒▒♥▒ _______________▓▓_▓▓ _(▒)(▒)_________▓▓_▓▓ (▒)(█)(▒)_______▓▓_▓▓ _(▒)(▒)_________▓▓_▓▓ _______________▓▓_▓▓ _______________▓▓▓▓ _______________▓▓▓ ______█████████ ________██____██ ______█☼█____██ ______█_______██ ______________█☼█
یه مامان
پاسخ
سلام مبارک باشه مادربزرگ، چشم خدمت میرسیم ان شاالله
فاطمه مامان گلها
30 اردیبهشت 94 10:12
این روابط کاملا دوطرفه هست. بعضی وقتا مادرشوهرا انتظاراتی دارن که در حد عروسشان نیست و برعکس بعضی وقتا عروس خانما جوری رفتار میکنن که انگار نه انگار این مادر سالیان سال عمرش رو پای بزرگ کردن فرزندش کرده . انگار همسرش فقط مال خودش هست. مادر شوهر من که خیلی خوبه سختی زیادی کشیده پای بچه هاش به خاطر اینکه پدرشون رو تو بچگی از دست دادن ، یه وقتایی توقعاتی داره که به خاطر وابستگی به بچه هاش هست . منم عروس خوبی هستم براشون
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز با نظرتون موافقیم، کاش بتونیم گاهی هم خودمون رو جای دیگران بذاریم و از زاویه ی دید اونا به دنیا نگاه کنیم به قولی آنچه برای خود می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم، ممنون که نظرتون رو برامون نوشتید آفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرین به شما عروس خوب و مهربون براتون آرزوی خوشبختی داریم
مامان فرنيا
30 اردیبهشت 94 12:10
سلام خيلي ممنون كه اينقدر همه نظرات را دقيق ميخوانيد و پاسخ ميديد فقط امدم چندتا جمله بگم در مورد پاسخهايي كه داده بوديد 1- احترام به پدر و مادر خيلي خوبه و يكي از دلائل اوليه من براي انتخاب همسرم همان حرفهاي روزهاي اول آشنايي و تاكيد همسرم بر احترام به پدر و مادر بود اما احترام تا جايي كه به وابستگي مرد به مادرش و مشكلات دنباله اين وابستگي 2- در مورد مشورت درسته من هم منظورم همين بود كه مادر شوهر در جريان باشه يعني در مورد موضوعات مهم مثلا جابجايي محل زندگي صحبت كنيم اما تصميم نهايي با زن و مرد باشه 3- دستور غذا را هم بشخصه اگر بلد نباشم و خوشم بياد حتما ميپرسم چون خواهان غذاهاي جديد هستم يا مثلا غذايي بخورم كه بنظرم طمع و رنگ خوبي داره حتما فوت و فنش را ميپرسم اما اينه براي خوشحالي انها غذاي معمولي را كه خودم بلدم باز بپرسم نه انجام ميدم نه درست ميدونم 4- و مورد اخر در مورد سوال من يا مادرت؟ هم گفتم همينجوري و يكهويي نبود در بين صحبتها پيش امد و حتي من قبلش نظر خودم را گفته بودم اماهمسرم جوابش هماني بود كه نوشتم و در قبال توضيحات من باز هم برحرف خودش تاكيد كرد و اين خيلي دردآور است
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش می کنیم، ما هم سپاسگزاریم که مطالب مدرسه رو با دقت دنبال می کنید و بسیار وقت میذارید و نظراتتون رو کامل درباره ی اونا میگید. حرفی نیست فقط در مورد نکته ی آخری که ذکر کردید توصیه می کنیم زیاد بهش فکر نکنید شاید پاسخ همسرتون هم به خاطر صحبت هایی بوده باشه که میگید قبلش داشتید و البته به خودتون مربوط میشه و شاید هم به شخصیت همسرتون برمیگرده که نتونسته پاسخ درست و مناسبی به شما بده اما خود شما هر چی به این مساله فکر کنید به قول خودتون براتون درآورتر خواهد بود. درضمن کتاب «همه چیز با خدا ممکن است» از م. حورایی هم کتاب بدی نیست اگه دوست داشتید تهیه کنید و بخونید. براتون آرزوی خوشبختی داریم و امیدواریم که کانون خانواده تون همیشه گرم و سرشار از محبت باشه
بابا و مامان
30 اردیبهشت 94 16:26
سلام نظر من اینهودر اخر
یه مامان
پاسخ
از دست شما
فاطمه مامان گلها
31 اردیبهشت 94 8:18
در پی نظرات خوبی که اینجا گذاشته شده حرفهایی هم من دارم ولی حیف که فعلا وقتش رو ندارم بگم ان شاالله فرصت بشه میام خدمتتون
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز منتظر شنیدن حرف هاتون هستیم و امیدواریم زودتر فرصتش براتون فراهم بشه
مامان اهورا
1 خرداد 94 0:21
سلام،امروز دوباره وقت کردم و اومدم بقیه نظرات رو خوندم ،خیلی جالب بود نظرات مامان فرنیا جان البته هر کسی باید قلق خانواده شوهر و همچنین شوهرش رو یاد بگیره تا بتونه رابطه خوبی باهاشون برقرار کنه ،من با نظر ایشون موافقم شاید بعضی از مادرشوهرها از اینکه دستور غذایی رو عروسش بپرسه دلشون برای پسرشون بسوزه که چه زن بی هنری داره ،اما یک جمله ای از خواهرم بزرگم همیشه توی ذهنم هست که میگه حتی اگه دستور یک غذا یا حتی کاری رو اگه بلدی به خاطر اینکه مادرمون احساس ناتوانی نکنه ازشون سوال کن تا احساس مفید بودن کنه و دچار افسردگی نشه ،من این قضیه رو هم در مورد مادر خودم ،هم مادرشوهرم بکار میبرم و هردو از این موضوع خیلی راضی اند البته جاهایی هنر آشپزی خودم رو رو میکنم تا جلوشون کم نیارمیک مثال براتون بگم،توی این دوره زمونه با وجود اینترنت پیدا کردن دستور غذاها راحت شده با اون حال چند روز پیش زنگ زدم و از مادر شوهرم دستور پخت مربای توت فرنگی رو گرفتم ،واقعا نمیدونید چقدر خوشحال شد وگفت اگه برات سخته برات درست کنم و من از خدا خواسته البته قبول دارم این رابطه باید دو طرفه باشه ولی اگه خودمون کمی دیدمون رو عوض کنیم شرایط خیلی بهتر میشه ،من در رابطه با خانواده شوهرم خیلی صادقانه رفتار میکنم وبه نظرم اونچیزی که از دل میاد به دل میشینه،من اگه جای مامان فرنیا جان بودم که مادرشوهرم با من همش ترکی صحبت میکرد با خنده بهش میگفتم که برام ترجمه کنه و در اسرع وقت از شوهرم ترکی یاد میگرفتم و باهاش یه دل سیر صحبت میکردم ،امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید ،ممنون که حوصله کردید
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز اهورا چه حرف قشنگی زدن خواهر بزرگتون، معلومه که خیلی بزرگوار هستن، ممنون که اون رو برای ما هم نوشتید استفاده کردیم خدا خیرتون بده از صحبت ها و توصیه هاتون مشخصه که عروس خیلی خوب و مهربونی هستید براتون آرزوی سلامتی و خوشبختی روز افزون داریم