سخنی از استاد...
سلام دوستان گلم
یه برگه ای که از دوران دانشگاه یادگار مونده بود رو براتون می نویسم یه حرفهایی که یکی از استادامون برامون گفته بودند؛ استاد تاریخ ادبیات جهان، استاد موحدی پور و خواسته بودند حتما یاداشت کنیم و به عنوان یادگاری برا خودمون نگه داریم که تو زندگی خیلی به دردمون می خوره فکر کردم اینجا بیارم شما هم داشته باشید
خوشرویی و بشاش بودن دام محبت است.
اگر صداقت نباشد عشق واقعی متولد نمی شود.
ادب خرجی ندارد اما همه چیز را خریداری می کند.
صداقت تنها امتحانی است که نمی توان در آن تقلب کرد.
اگر سخن گفتن نقره باشد بدان که سکوت طلاست.
بدترین فریب و مکر تجسس شر است امام علی (ع)
از خواستن تا توانستن فاصله ای است به کوتاهی توانایی
صبر علم ایمان راس های سعادت هستند
بدترین روزگار وقتی است که نادان یاوه گویی کند و دانا خاموش باشد
راز تو آنگاه که در بسته است زندانی توست آنگاه که آن را فاش کنی تو زندانی او خواهی بود
روزگاری خواهد رسید که تو به ارزوهای خود رسیده باشی ولی آن روز غمی دیگر با تو خواهد بود غم اینکه دیگر چیزی برای خواستن نداری
زندگی سازی است که طبیعت در دست ما گذاشته خوش نواختن این ساز به استعداد و پشتکار ما بستگی دارد
خوشبختی مثل پروانه است اگر دنبالش بروید فرار می کند ولی اگر خونسرد باشید قطعا روی شانه شما خواهد نشست
حیا پرده ای است که بلورعفت را در برابر دیدگان مسموم وتیرهای زهر الود حفظ می کند چقدر خوب بود همانقدر که مواظب بلورهای زیبای دکور خانه مان هستیم مواظب بلورهای نامرئی خودمان بودیم