مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

اهمیت قصه گویی برای کودکان

1393/11/19 8:18
نویسنده : یه مامان
5,767 بازدید
اشتراک گذاری

مهارت قصه گویی می تواند بیش از یک سرگرمی ساده باشد و برای تربیت کودکانمان به ما یاری برساند. به کمک قصه ها می توان کودکان را با محیط اطرافشان آشنا کرد، قدرت تفکر، تخیل و تمرکز آنها را وسعت داد، به رشد خلاقیت، حس زیبایی شناسی، تقویت حافظه و عزت نفس کودکان کمک کرد و حتی ارزش های خانوادگی، دینی و اجتماعی را به آنها آموخت...

 

امروزه تحقیقات علم روانشناسی ثابت کرده است، قصه درمانی می تواند به حل مشکلات یادگیری، اختلالات رفتاری، کاهش افسردگی، رشد اخلاقی و موفقیت در زندگی فرد نقش بسیار مهمی داشته باشد.

فرد قصه گو باید سعی کند با استفاده از حرکات بدن، تغییر لحن صدا، قصه های عکس دار، استفاده از عروسک شخصیت های قصه، سوال و جواب کودک آن را جذاب تر و اثر گذارتر کند. اگر قصه توسط کودک شما گفته یا خوانده می شود، باید پس از چند بار شنیدن یک قصه، آن را برای شما بازگو کند، این کار در تعمیق پیام های داستان به او کمک می کند.

شما می توانید بر مبنای یک اتفاق آموزنده که کودک خودش آن را درک کرده قصه و داستان بسازید و یا حتی برای نقاشی که کشیده اید و کاردستی که ساخته اید. ادامه دادن یک قصه یا ساخت قصه برای چند عکس متوالی در یک مجله یا کتاب هم می تواند در سنین مختلف پیام های آموزشی را به کودک شما منتقل کند.

قصه و سن کودک

عوامل زیادی در مناسب بودن یک داستان برای کودک شما نقش دارد، عواملی مثل:

- تطبیق گروه سنی کودک با قصه

- هدف و موضوع قصه

- شخصیت قهرمان اصلی قصه

- سیر منطقی اتفاقات در قصه

- استفاده از کلمات روان

- حفظ روح کنجکاوی در اتفاقات قصه

کودکان در یک سالگی از شنیدن قصه لذت می برند، در این سن قصه های کوتاه همراه با تصاویر و لحن آهنگین برای کودک جذاب است. در فاصله سنی دو، سه سالگی مدت زمان توجه کودکان کوتاه است، از این رو مناسب است از قصه های کوتاه که شامل تجربه های روزانه کودک و دارای جمله های تکراری و روان باشد استفاده کنید.

در فاصله سنی چهار الی شش سالگی علاوه بر اهداف ذکر شده برای قصه، می توان از آن برای آمادگی رفتن به مدرسه، افزایش علاقه وی به علم آموزی و حتی آموزش های اولیه برای خواندن استفاده کرد. سعی کنید این تجربه خوشایند را با شادی، سرگرمی و استفاده از قهرمانان قصه هایی که بسیار پر تلاش و موفق هستند همراه کنید.

از هفت سالگی به بعد می توان به کمک کتاب های ساده، خواندن قصه ها را به او واگذار کرد و دایره لغات کودک را افزایش داد و از کتاب هایی که با خلاقیت های تصویری امکان شریک شدن کودک را در خواندن قصه مهیا می کند، استفاده کرد.

چطور قصه بسازیم؟

شرایط سنی و علاقمندی کودک تان نکته مهمی برای این کار است، شما ابتدا باید طرح اولیه ای برای داستان در نظر بگیرید و شخصیت های داستان را مشخص و جذابیت هایی را برای هر کدام طراحی کنید. برای ادامه کار، باید خلاصه ای از داستان را بدانید و بعد دست به گسترش آن بزنید.

سعی کنید پیام های داستانتان را مستقیم و دستوری نسازید. زمان بیان قصه را در زمان های آرام و بعد از فعالیت کودک قرار دهید. به خاطر بسپارید برای ماهر شدن در استفاده از ابزار تربیتی قصه گویی، مطالعه داستان های مختلف و تمرین لازم است.

سعی کنید هنگام قصه گویی این نکته ها را رعایت کنید:

·       گوشه ای از اتاق را انتخاب کنید که کودکان بتوانند از آن جا مراسم قصه گویی را بشنوند و ببینند. یا در برابر آن ها بایستید و یا کنار آن ها بنشینید.

·      پیش درآمد مناسبی را انتخاب کنید. اطلاعاتی درباره نویسنده به کودکان بدهید. یک رخداد مربوط به قصه را بیان کنید. یا کار خود را با یک پرسش آغاز کنید.

·       با کودکان رابطه چهره به چهره برقرار کنید. این کار سبب می شود آن ها به شکل کامل تری درگیر قصه شوند.

·       از صدای مناسب و آهنگ تاثیر گذار استفاده کنید.

·       هنگام قصه گویی قدم بزنید یا مسیر حرکت خود را تغییر دهید تا نشانگر تغییر صحنه، شخصیت و دامن زدن به تعلیق یاشد. اگر نشسته اید  کمی به جلو و عقب خم شوید.

·       پس از قصه گویی کمی مکث کنید و به شنوندگان خود فرصت بدهید درباره آن چه گفته اید عمیقا فکر کنند

منابع:

مجله ی پدر و مادرها؛ شماره 32 (با کمی ویرایش)

کتاب شناخت ادبیات کودکان: گونه ها و کاربردها از روزن چشم کودک

ارسال کننده مطلب: جهان آموزش

 

 

پسندها (4)

نظرات (8)

ماما ن پارسا
19 بهمن 93 8:48
سلام ،ممنون
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز، صبحتون به خیر و شادی ممنون از حضورتون
مامان فرنيا
19 بهمن 93 9:41
سلام ممنون از مطلب مفيدتون امروزه اكثر بچه هايي كه من ميبينم به قصه و كتاب علاقمند هستند اما چرا وقتي بزرگ ميشن علاقه به كتاب خواني شون كم ميشه ؟ اما يكي به من كمك كنه فرنيا اينقدر كتاب دوست داره كه اگه از صبح تا عصر براش كتاب بخواني خسته نميشه و سير نميشه مسافرت كه بريم ميتونه مسير 5-6ساعت را اگه زبان و دهان من ياري كنه فقط كتاب گوش بده و يا حتي خودم از خودم قصه بگم و البته گاهي كه وسط قصه براش سوال پيش بياد هم ميپرسه مهدشون هم برنامه خوبي داره هفته اي يك قصه براي بچه ها ميگه و ازشون ميخواد توي خانه براي ما تعريف كنند و ما ان قصه را با همان زبان بچه گانه براشون بنويسيم كه بقول خودشون بازخورد اموزشهاي مهد را بتونند ارزيابي كنند
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز اول بگیم که اگه راهی پیدا کردید به ما هم بگید به قولی دهن ما هم همیشه کف می کنه یه روز که از بس قصه خونده بودم سرم درد گرفته بود و گلوم خشک شده بود البته به نظرم خیلی خوبه که بچه به قصه علاقه داشته باشه، و گاهی واقعا برای خودم کارسازه مثلا خیلی وقتا بچه ام در اوج گریه هم که باشه بگم یکی بود یکی نبود ساکت میشه! در مورد سئوال اولتون هم باید بگیم به عنوان یک تجربه که از اطرافیان دیدم، پسر یکی از اقواممون عاشق کتاب بود یعنی حتی مسافرت می رفتن می گفتن دوست داری چی برات بخریم میگفت کتاب! یک کتاب رو هم صد بار براش می خوندی بازم میگفت بخون... بعد از مدتی وقتی به عنوان هدیه تولد بازی کامپیوتری گرفت و پلی استیشن کم کم کتاب رو گذاشت کنار البته شاید هنوز علاقه داشته باشه اما نه به اون شدت و دیگه به جای کتاب سی دی بازی و کارتون میگیره... به نظر من خیلی وقت ها علتش خود ما و رفتارهامون هست و اینکه بچه ها یک جایگزین جذاب تری به جای کتاب پیدا می کنن راستی اون راهکار مهد هم خیلی جالب بود، ممنون
مامان فرنيا
19 بهمن 93 9:44
فرنيا يك كلاس موسيقي ميره كه خوشبختانه يك كتابخانه داره و بچه ها اگه بخوان ازش كتاب امانت ميگيرن ما هرهفته سه تا كتاب ميارييم خانه و وقتي هم زود برسيم دوسه تايي هم همانجا ميخوانيم و قشنگترين قسمت قضيه اينه كه بچه هايي كه نزديك ما نشستن يواشكي به قصه گفتن من گوش ميدن تا متوجه ميشن من نگاهشون ميكنم و حواسم هست كه انها هم دارن گوش ميدن زود روشون را به يكطرف ديگه ميكنند ادم از كارهاي بچه ها سردرنمياره
یه مامان
پاسخ
جالب بود، بله واقعا بردن بچه ها به کتابخونه و امانت گرفتن کتاب خیلی خوبه و اگه یادتون باشه توی اون مطلب 50 روش علاقمند کردن کودک به مطالعه هم ذکر شده بود
مامان اهورا
19 بهمن 93 15:52
سلام ،ممنون از زحماتتون،مشکلی که من با اهورا تازگیها پیدا کردم خوندن کتاب با عجله است وقتی شروع به کتاب خوندن میکنیم سریع ورق میزنه میگه اینو خوندی حالا صفحه بعد و باز صفحه بعدهم همینکار رو میکنه تا آخر بعد میره سراغ کتاب بعدی ،اینقدر هم سوال میپرسه این چیه اون چیه آدم رو دیوانه میکنه اصلا آدم کلافه میشه از کتاب خوندن البته در هر کاری همینطوره مثلا وقتی پارک هم میریم دوتا سرسره که میره میگه برم تاب ،دو دقیقه ننشسته میگه برم الاکلنگ و همچنان ادامه داره در مورد کتاب فکر کنم راهکارهای ذکر شده توی این مطلب مثل تغییر صدا به جای هر شخصیت بر جذابیت قصه اضافه کنه امتحانش میکنم راستی بازم از قصه سارا کوچولو و کفشاش ممنون ،اینقدر اهورا خوشش اومده که روزی ده بار براش میگم بازم میگه بگو
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز شاید کتاب ها براش تکراری شدن. پسر من وقتی کتابی رو زیاد بخونیم این برخورد رو میکنه باهاش و خودشم به سرعت داستانش رو در چند کلمه خلاصه می کنه! اگه کتاب رو قبلا خونده باشید که به نظر این طبیعی میاد و اگه دفعه ی اولتون هست می تونید خودنون قبل از خوندن داستان کتاب بهش پیشنهاد بدید که بیا اول عکس هاش رو ببینیم بعد داستانش رو بخونیم ببینیم چیه. بهتره خودتون از قبل داستان رو خونده باشید و بلد باشید. من اوایل که برای پسرم کتاب می خوندم همین کار رو میکردم و برای اینکه به کتاب علاقمند بشه دفعات اول داستان رو خودم سرعنی از روی عکس ها تعریف می کردم بعد از چند مرتیه کم کم جملاتش رو هم می خوندم که با کلمات جدید هم آشنا بشه و خب چون داستان رو میدونست با حوصله بیشتری گوش میداد الان کتاب داستان بدون عکس یا با عکس های خیلی خیلی محدود و بدون رنگ رو هم با علاقه گوش میده امیدواریم این روش ها و نکات داخل متن برانون مفید باشه و البته می تونید از روش مامان یاسمن و محمد پارسا که توضیح دادن یعنی طرخ سئوال هم استفاده کنید
بابا و مامان
19 بهمن 93 18:43
ممنونم از توضیحات کامل و خوبتون چشم حتما می رم سراغ رمز که ببینم پیداش می کنم خواهش می کنم من و ببخشید که خیلی مزاحمتون می شمبفرمایید من رمز و کاربریم و چی براتون گذاشتمهر چی فکر کردم یادم نیومد خیلی کم حافظه ام ببخشید بازم عذر می خوام خیلی خیلی مزاحمتون شدم یه جا نوشتم که نمی دونم بازم کجا بوده شرمنده ام اگرم بهم بخندید حق دارید خیلی حواس پرتم
یه مامان
پاسخ
وای ســــــــــــلام مامان عزیز نمیدونید چقدر به این نظرتون خندیدیم، روحمان شاد گردید! فکر نمی کردیم در این حـــــــــــــــــــــد وضع وخیم باشه براتون تلگراف می کنیم که دیگه گم و گور نشه
بابا و مامان
19 بهمن 93 23:51
سلام ممنون از پست خوبی که گذاشتید نکات خوبی که در این پست گفته شده یاسمن وقتی بچه بود البته الان هم همینطوره خیلی علاقه به کتاب و کناب خوندن داشت و داره اصلا ندیدم کتابی را پاره کنه خیلی با شوق قصه هاش و گوش می ده اما محمد پارسا خیلی علاقه نشون نمی ده کتابم بالذت تمام پاره می کنه زود حوصلش سر می ره یه کاری که من کردم وقتی کتاب می خونم حواس پارسا که پرت میشه فوری یه سوال در رابطه با قصه ازش می پرسم مثلا پارسا اینجا داره مریم سیب می چینه حالا بگو ببینم دیگه چه میوه زد دیگهای هست که مریم بچینه ببره خونشون تا بخورن از یاسمن هم می پرسم بچه ها احساس مسابقه بهشون دست می ده و با ذوق بقیش و گوش می کنند و ازم می خوان بازم سوال کنم ازشون و اینطوری قصمون و به پایان می رسونیم و جان کتاب عزیز را نجات می دیم و اگه ناجی نباشه جون کتابها بازم تو خطره حالا باید فکر یه قصه راجبه کتاب و کتاب خوندن باشم تا این پسر شیطون دست از پاره کردن کتابها بر داره
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خیلی خیلی ممنون که تجربیات ارزشمتد خودتون رو برامون می نویسید.ــــــــــــــــرین این دقیقا یعنی روش حواس پرت کردن اونم خیلی حرفه ای واقعا روش حوب و جالب و کارآمدی بود امیدواریم برای بقیه مامان ها هم مفید واقع بشه
بابا و مامان
20 بهمن 93 15:32
سلام هر چی تلاش کردم نمیشه وارد شد به وبلاگ گروهی اون بالا اسم مدرسه مامان ها بعدم نام کاربری بعدم رمز و می نویسم اما وارد نمیشهبیشتر از ده بار امتحان کردم نمیشه یعنی اشتباه انجام می دم در حال حاضر شامل این شکل هستم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز شاید نام کاربری و پسورد رو اشتباه می زنید و یا حروف کوچیک و بزرگ رو دقت نمی کنید ممکن هم هست که کیبرتون فارسیباشه انگلیسی تایپ می کنید! می خواهید یه بار دیگه براتون نام کاربری و پسورد رو می فرستیم، چک کنید ببینید درسته یا نه؟!!!!
یک عدد مامان
21 بهمن 93 16:31
خب قصه گویی و قصه شنیدن هر دوتاش خوب و شیرینه ولی گاهی وقتا حواشی کار یه جورایی رو مُخه! قند و عسل از همون بدو تولد با صدای من قصه و شعر و لالایی شنیدن به وفور! هر چی بزرگتر شدن قصه های منم بزرگتر و هیجانی تر و گاها پیچیده تر شدن! الان دیگه حالت قصه نداریم بیشتر بحث و تبادل نظر داریم! شبا قبل خواب یه مسائلی رو بازگو میکنن که همزمان باید با لپ تاپ سرچ کنم جواب پیدا کنم و آنلاین براشون توضیح بدم!! کار از یکی بود یکی نبود گذشته ... صاف باید برم گوگل!
یه مامان
پاسخ
پس که اینطور! همایش و کنفرانسی دارید آخر شب ها!!!!!