مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

نسل جدید گرفتار در قفس آپارتمان ها

1393/8/6 6:10
نویسنده : یه مامان
3,367 بازدید
اشتراک گذاری

 یادش به خیر اون قدیما بچه ها همبازی های زیادی دور و برشون داشتن و مادر و پدرها هم زیاد کاری به کارشون نداشتن و معمولا بچه ها گلیم خودشون رو از آب میکشیدن و با هم کنار میومدن و توی ارتباط با همدیگه خیلی چیزا رو یاد میگرفتن اما امروز نه تنها بچه ها دور و برشون خلوت تر شده و تنهایی هاشون بیشتر شده بلکه بعضی از ما پدر و مادرها میترسیم از اینکه بچه هامون با بچه های دیگه ارتباط بگیرن، دیشب توی مجلس عزاداری امام حسین علیه السلام بچه های زیادی بودند بعضی هاشون تبلت و موبایل توی دستشون بود و مشغول بازی و یا غذا دادن به پو بودن  بعضی ها خواب بودن و بعضی ها با همدیگه بازی میکردن در این بین یکی از اونا بیشتر توجه من رو به خودش جلب کرد و اون دختر بچه ی سه ساله ای بود که یک داداش تقریبا شش هفت ساله داشت. این داداش شش هفت ساله انگار نگهبان این دختر بچه بود تا این دختر بچه کنار یک بچه ای می نشست به سرعت نور میرفت و به زور بغلش میکرد و اون رو میبرد پیش مامانش و مامانش هم یه کم بهش اخم میکرد و اون رو کنار خودش می نشوند.

یک مرتبه دخترک ماشین یک پسر بچه ی چهار ساله رو برداشت و فرار کرد. همون لحظه داداشش اومد و ماشین رو به زور و گریه از خواهرش گرفت و به پسر بچه ی چهارساله پس داد. مادر پسر بچه ی چهارساله به پسرش گفت پشتت رو بکن اون طرف بازی کن که ماشینت رو نبینه و ازت بگیره! بعد دوباره دختر بچه برگشت تا ماشین رو بگیره مادر پسر بچه بهش گفت برو، برو پیش مامانت اگه بیای جلو پسرم یه وقت ماشین رو تو سرت میزنه ها! اما دختر بچه دست بردار نبود... راه حلش یه جمله ی ساده بود که یکی از خانوم های مجلس که کنار مادر بود به دختربچه گفت: «بیاید با هم بازی کنید تو ماشین رو هل بده برای این و این ماشین رو هل بده برای تو!...»

خاطرات بازیهای شادکودکانه در کوچه های داغ تابستان برای همه ما زنده است اما این روزها بچه های ما در قفس آپارتمان ها محبوس شده اند و اتاق های کوچک و نقلي جاي حياط هاي بزرگ را گرفته اند.

به گزارش خبرنگار مهر، زندگی در آپارتمان ماهيت بازيهاي كودكانه را هم تغيير داده َ؛ اين به معناي چرخشي در امكانات و گرفتارشدن نسل جديد در چنبره چه كنم هاي اوقات فراغت است.

خیلی لازم نیست به گذشته ها رفت؛ فقط کافی است کارنامه های تحصیلی ات را در بیاوری و برسی به خاطرات دهه 60. روزهای داغ تابستانش را با گرفتن قبولی و خوشحالی ات که روی سنگفرش کوچه پس کوچه های مدرسه تا منزل کش می آمد را مرور کنی.

پیوند بازی های نسل قدیم با کوچه

بازی توی آن دوران و قبل تر از آن وقتی پدران و مادرانمان انجامش می دادند، با کوچه  پیوند داشت. از وقتی هم که مدرسه می رفتیم دامنه اش وسعت می گرفت و شادابی اش بیشتر می شد.

قایم باشک، گرگم به هوا، الک دولک، هفت سنگ، خاله بازی و معلم بازی توی همه محله ها دیده می شد. دنبال پرنده ها می کردیم و اگر بچه گنجشکی از بید همسایه به خاک افتاده بود، با همان دستان پر از شیطنتی که زنگ می زدیم و فرار می کردیم؛ می رساندیمش به سرشاخه های امن لانه مادری و بعد در لذت این نجات غرق می شدیم.

 بازیهای دختران ما با قابلمه های مسین مادر و جست و خیزهای پسرانمان پر بود از دوچرخه سواری و گل کوچیک. بعد از ظهر داغی که از خواب مادر و پدر، رهایی می یافتیم، یک سبد چلو صافی از کنج زیرزمین بلند می کردیم و با نخی که به گوشه اش می بستیم، منتظر شکار پرنده ای، ساعتها در باغچه می ماندیم.

تلفن بازیهایمان که جای خودش را داشت. دو تا قوطی خالی از رب مادر و یک تکه سیم یا نخ از انباری پدر، می شد بزرگترین کشف گراهام بل و دو طرف حیاط بزرگی که دور تا دور حوض آبی اش،شمع دانی داشت.

 کودکان امروز در بند مراقبت بیش از حد اولیاء

 امروز اما به جز چند محله قدیمی شهر، کودکان آپارتمان نشین، نه کوچه را تجربه می کنند و نه می دانند عطر سنجد چقدر، بهشتی است. از شیطنتهای کودکانه و تجربه های کودکی ما، جز نگرانی و مراقبتهای بیش از حد اولیا، چیز دیگری نمانده است.

 والدین معتقدند، با رشد تکنولوژی های عصر جدید، نمی شود به دوستان و همسایه اعتماد کرد. کوچه را هم نا امن ترین جایی تصور می کنند که در زندگی می تواند وجود داشته باشد.

 توی مجتمع های چندین طبقه که خود  به شهرکی کوچک می ماند، بچه ها یا اسیر چند ده متر خانه پدری اند یا فقط اجازه دارند توی پارکینگهای مسقف پر از اتومبیل بازی کنند. البته در این بخش دختران محدودیتهای بیشتری دارند و گاه همان پارکینگ هم نصیبشان نمی شود.

کارشناسان علوم اجتماعی همگی بر وجود پر اهمیت بازی در زندگی انسانها،صحه می گذارند.

روانشناسان هم اذعان می دارند؛با توجه به محدودیتها و نگرانی های اولیا، بهتر است از فضاهایی نظیر کتابخانه ها، کانونها، پارکها و بوستانهای محلی استفاده و یا با برنامه ریزی، روزانه یکی از اولیا، یا خواهر- برادران بزرگتر، مراقب بازی بچه ها در محلات باشند، تا به رشد اجتماعی شان کمک شود.

 کارشناسان چه می گویند

 تردیدی نیست که لازم است والدین درباره نحوه، فاصله و محل مجاز برای بازی کودکان و نیز درباره زمان بازگشت آنان به منزل و نوع فعالیت های مجاز ،مقرراتی را وضع کنند، اما پرواضح است که نشان دادن اضطراب بیش از حد و ممنوعیتهای بی دلیل، نتیجه سو در پی خواهد داشت.

 یک کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی در این خصوص معتقد است: بازی کودکان پیش دبستانی به اشکال مختلف طبقه بندی شده است اگر بازی بچه ها را در یک مهد کودک بررسی کنیم آنها برحسب مشارکت اجتماعی در طبقات مختلف قرار می گیرند.

 عفت سخاوتی می افزاید: برخی از کودکان بازی غیر اشتغالی دارند به این معنا که بازی نمی کنند، بلکه به دوروبرخود نگاه کرده و به طور تصادفی درگیر برخی از فعالیتها می شوند.

 وی که سالها مشاور آموزش و پرورش بوده است، ادامه می دهد: برخی دیگر، بازی انفرادی دارند، اینها کودکانی هستند که به تنهایی و با اسباب بازیهایشان بازی می کنند و با دیگران ارتباط برقرار نمی کنند.

 این مشاور دادگستری مشهد، اظهار می دارد: در بازی تماشاگرانه، کودکان بازی دیگران را تماشا ولی با آنها بازی نمی کنند.

 سخاوتی می گوید: در بازی موازی، کودکان در کنار بقیه ولی نه با آنها بازی نمی کنند بلکه رفتار آنها را تقلید می کنند.

 وی در ادامه یادآور می شود: در بازی ارتباطی،کودکان با دیگران به تعامل می پردازند، به آنها اسباب بازی قرض می دهند و در فعالیتهای مشابه یکدیگر را دنبال یا رهبری می کنند.

 شناسایی دنیای پیرامون در گرو بازهای تعاونی

این مشاور کلینیکهای روانشناسی  مشهد با بیان این که بازی تعاونی هم نوعی دیگر از تعامل کودکان است که در آن گروههای سازمان یافته کودکان درگیر بازی، ازجمله مسابقات مختلف می شوند؛ می افزاید: بازیها بر اساس نوع فعالیت نیز طبقه بندی می شوند بازی حسی، مثل آب پاشیدن، کندن گودال در شن، به هم کوبیدن ظروف فلزی، کندن گلبرگ گل یا حباب درست کردن که تجارب حسی را شامل می شود کودکان از طریق این بازیهای حسی دنیای پیرامون خود را شناسایی می کنند.

 سخاوتی با اشاره به این که بازی حرکتی ،بازیهایی نظیر دویدن،لی لی کردن یا تاب خوردن که حرکات فیزیکی را شامل  شده که به رشد عضلات و هماهنگی حرکتی و نیز آزادسازی انرژی انباشته شده کمک می کند،تاکید می کند: بازی جست و خیزی شامل مبارزه ساختگی و آزاد سازی کنترل شده پرخاشگری است کودکان یادمی گیرند که تکانه ها و احساساتشان را کنترل کرده و آنها را از طرق اجتماعی پذیرفته شده نشان دهند.

 وی ادامه می هد: رشد این نوع بازی اغلب از روش بازی پدرها با فرزندانشان در منزل تاثیر می گیرد گاهی این نوع بازی از کنترل خارج و بیش از اندازه خشن می شود به طوری که کودکان آسیب می بینند.

 وی بازی شناختی را، بازیهای در بردارنده عناصری نظیر زبان،تکرار اصوات و واژه ها به دلیل طنین مضحک آنها، یا چیستان ها، دانسته و می گوید: این بازیها به کودکان فرصت می دهد که بر اصوات واژه ها و قواعد دستوری مسلط شوند بیندیشند و مهارتهای شناختی را در خود پرورش دهند.

 بازی های نمایشی فرصت تمرین نقش ها

 سخاوتی بازی نمایشی یا بازی وانمودی، بازی های در بردارنده فعالیتهای سرمشق گیری و نقش گزاری، نظیر بازی خانه داری، آتش نشانی، پرستاری یا پزشکی، بچه داری، فضانوردی،سربازی یا رانندگی است، معرفی کرده؛ می افزاید: این بازی به کودکان فرصت می دهد که به بازآفرینی تجارب خودپرداخته و نقش ها را تمرین کنند به این بازیها، نمادی هم گفته می شود.

 وی می گوید: کودکان در این سنین به طور معمول، همراهی خیالی می آفرینند که بخش جدایی ناپذیری از فعالیتهای روزمره آنان می شود کودکان با این موجود خیالی صحبت، بازی و طوری رفتار می کنند که انگار واقعی است.

 این مشاور مسابقات و ورزش های رقابتی را بازیهای شامل مسابقات روی صفحه مانند شطرنج،بازی های مهارتی نظیر دارت، یا مسابقات و ورزشهای فضای آزاد مانند گرگم به هوا، قایم باشک، یا فوتبال ،می داند و اذعان می دارد: این گونه است که کودکان یاد می گیرند قواعد و نوبت را رعایت کنند، برد و باخت را بپذیرند و با سایر کودکان گروه، همکاری کنند.

 وی تاکید می کند: تمام روانشناسان و جامعه شناسان بر وجود بازی در رشد و نمو کودکان به خصوص در رشد شناختی و اجتماعی تاکید کرده اند و دین مبین اسلام نیز از این قائده مستثنی نیست.

 سخاوتی خانواده ها را در مقابل این کنش طبیعی فرزندان مسوول و اصراردارد، اولیا فرزندان را از اتاقهای تنگ و تاریک و مقابل کامپیوترها به میادین آموزش زندگی فرا خوانند.به خصوص تک فرزندها  دریابند که آسیب پذیری بیشتری دارند.

 

 منبع: تابناک

پسندها (1)

نظرات (8)

مامان فرنيا
6 آبان 93 7:58
سلام و صبح بخير بله كاملا درسته ما همه از اينكه بچه ها به كوچه برن و چيزهاي نامناسب ياد بگيرند ميترسيم اما يك علت ديگه ماشينها هستند كه خيلي زياد و بي دقت هستند من يادمه بچه كه بودم توي يك كوچه بن بست زندگي ميكرديم كه از هر چندتا همسايه يكي ماشين داشت و اگر ماشيني توي خيابان ميامد توجه همه را جلب ميكرد و خيلي زود بهش ميگفتن اشتباه امدي چون همه همسايه ها ديگه حتي دوست آشناي هم را ميشناختن اما الان توي همان كوچه اينقدر اپارتمان ساختند و هر خانه اي يك ماشين داره كه توي ان كوچه بن بست پيدا كردن يك جاي پارك هم مشكل شده و خوب چطور توي ان خيابان اجازه بازي كردن به بچه ها را بديم ولي الان بهترين جاها خانه هاي بازي و پاركها هستند كه بچه ها بتونن بازيهاي دسته جمعي را ياد بگيرن و كلي شيطنت و بازي كنند
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز صبح شما هم به خیر و شادی باشه ان شاالله بله خیلی چیزها متفاوت شده البته هنوز هم در برخی از محله های همین شهر تهران میشه بازی بچه ها رو توی کوچه ها دید مهم اینه که حداقل اگه تو کوچه نمیذاریم بازی کنن و امکانش به هر دلیلی نیست حداقل در محیط های دیگه مثل همون محیط هایی که شما مثال زدید اجازه ی این بازی ها رو بهشون بدیم یا مثلا وقتی توی یک مکانی چندتا بچه تقریبا هم سن و سال بودند فرصت رو غنیمت بشمریم و خودمون مقدمات بازی کردن و ارتباط برقرار کردنشون رو فراهم کنیم حتی با همون بازی های دوران بچگی خودمون نه اینکه مانعشون بشیم و مثل مادری که در مقدمه عرض شد با یک حرف نادرست یا حرکت اشتباه بچه ها رو به گوشه ی تنهایی شون سوق بدیم. برای شما و همه ی مامان های دیگه آرزوی موفقیت داریم
مامان فرنيا
6 آبان 93 8:03
ولي الان بزرگترين مشكل همين تبلت است دو شب پيش وقتي با دوستم صبحت ميكردم كه دخترم كمي شيطون شده و فكر ميكنم علتش مشغوليت زياد من در اين هفته بوده كه نتونستم براش وقت بگذارم و الان هم دارم سعي ميكنم بيشتر باهاش بازي كنم و همين اخر هفته تمام وقتم با دخترم گذشت (دوستم دوتا پسر نوجوان داره) گفت يك تبلت بخر و جون خودت را ازاد كن و من در ان لحظه اين شكلي بودم
یه مامان
پاسخ
واقعا همینطوره که گفتید و بسیار جای تاسف داره که خیلی از مادرها به همین علتی که ذکر کردید یا به از روی چشم و هم چشمی و یا به بهانه ی پیشرفت بچه هاشون این وسیله رو خریداری می کنن و به نظرم ظلم بزرگی در حقشون می کنن. بچه های تبلت به دست دقیقا مثل معتادانی هستن که ترک دادنشون هم بسیار بسیار سخته. دیشب توی مجلسی بودیم که پر از بچه بود و همه دور هم دایره وار نشسته بودن و سرشون توی تبلت خودشون یا بقل دستیشون بود بعضی هاشون هم پلیر با خودشون آورده بودن و انواع بازی ها رو انجام میدادن. وقتی سر بچه توی تبلت هست هیچ فرقی نمی کنه براش که توی دشت و صحرا باشه و دور و برش پر از زیبایی های طبیعت باشه یا اینکه گوشه ی اتاقش نشسته باشه و هیچ کس و هیچ چیز دور و برش نباشه اما آیا واقعا این دوتا یکیه؟!!!!!!...
بابا و مامان
6 آبان 93 10:06
سلام ممنون از پست خوبتون ما هم تو اپارتمان هستیم و بچه ها راست راستی تو خونه حبس می شن تا شب که بریم بیرون و این باعث خلاقیت و نواوریاشون تو خونه شده و درحال تقویت فعالیتهاشون هستند دیروز قهوه دارچین با ماکارونی و لوبیا درست کرده بودند و هر روز یه نواوری دارند اینم از مزایای اپارتمان نشینیه دیگه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز بــــــــله گه گاهی شاهد نوآوری هاشون هستیم توی وبلاگتون عجب چیزی درست کرده بودنا... قهوه دارچین با ماکارونی و لوبیــــــــــــا! خیلی خوبه که شما بهشون اجازه میدید که خلاقیتشون رو بروز بدن و با امر و نهی زیاد حداقل این قفس آپارتمان رو براشون گلستان کردید براتون آرزوی موفقیت داریم
مامان شبنم
6 آبان 93 11:42
سلام بسیار جالب بود ... دختر من در بیشتر موارد همون روش بازی موازی رو داره یعنی بازی می کنه ولی نمی خواد کسی همراهش باشه مخصوصا در محیط های غریبه مثل پارک ولی اگر دوستاش که همسن خودش هستن رو ببینه گاهی بهشون چیزی قرض میده ولی باز هم عمدتا سرش به کار خودشه نمی دونم این چه قدر بده و تا کجا باید نگران باشم یا نباشم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز همونطور که در مطلب «کودک و همبازی هایش» که قبلا در مدرسه براتون گذاشته بودیم هم اومده «کودکان دو تا سه ساله معمولاً دوست دارند که در نزدیکی یکدیگر بازی کرده و هر کدام با اسباب بازی ها و کارهای خودشان مشغول باشند، در حقیقت تمایل دارند که به تنهایی و در میان جمع کودکان بازی کنند. معمولا در این مرحله (3 ـ 2 سالگی) تمایلی به سهیم کردن دیگران در اسباب بازی هایشان را ندارند، چون هنوز مفاهیم قرض دادن و حس مالکیت در آنان به خوبی شکل نگرفته و از طرف دیگر می ترسند که اسباب بازی هایشان توسط دیگران شکسته و یا خراب شود.» پس نگران نباشید موفق باشید
مامان اهورا
6 آبان 93 22:45
سلام ممنون از مطلب خوبتون مارو بردید به دوران خوش بازی توی کوچه ،واقعا چه کیفی میکردیم ،دلم برای بچه های خودمون میسوزه که این شرایط رو ندارن البته من هراز چند گاهی اهورا رو میبرم خونه مامانم اینا تا توی کوچه با بچه ها بازی کنه اما از اونجایی که تکنولوژی جای همه چیز رو توی زندگی مارو گرفته بچه های کوچه هم معمولا تبلت بدستن و یه عده هم دورشون و خبری از گرگم به هوا و هفت سنگ و .. نیست ،نهایتش اینکه دوچرخه سواری میکنند مثل اینکه علایق بچه های امروز هم با بچه های دیروز فرق کرده،من برم خاطراتم رو ورق بزنم ،شاد باشید
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش میکنیم، قابل شما رو نداشت. واقعا که امان از این تبلت و امان از این مامان هایی که این وسیله رو به هر دلیلی زودهنگام و بدون هیچ مدیریت و آموزشی در اختیار بچه هاشون میذارن!... با خوندن نظرتون یاد یک خاطره افتادم، چند وقت پیش منزل یکی از اقوام بودیم دو تا بچه بودن که مدام سر مامانشون غر میزدن که ما اینجا بیکار هستیم و پلیرمون رو نیاوردیم، چه کنیم و حوصله مون سر رفت و پاشو بریم و... بهشون گفتم خب برید یه بازی دیگه انجام بدید، گفتن مثلا چه بازی ای؟! گفتم مثلا میخواید لی لی بازی کنید؟ یه کم نگاه کردن و با علاقه گفتن آره. گفتم خب بریم توی زیرزمین ببینیم سنگ مرمر و گچ پیدا می کنیم تا توی حیاط بازی کنیم یا نه. من رفتم و اونا هم دنبالم اومدن، داشتم توی زیرزمین دنبال یه تیکه سنگ مرمر میگشتم که یهو یکیشون از من پرسید، سنگ مرمر رو برای چی می خوایم؟!!! اونوقت بود که من فهمیدم اصلا بازی لی لی رو بلد نیستن! خلاصه که سنگ و گچ پیدا کردیم و لی لی کشیدیم و بازی رو بهشون یاد دادم و بازی کردیم البته در شروع بازی مجبور شدم کل قوانین بازی مثل نرفتن پا روی خط یا نگذاشتن پا روی زمین و... رو زیر پا بذارم و فقط اگه تونستن سنگ رو ببرن تا آخر بتونن وارد مرحله ی بعد بشن اما خودمونیم بچه های الان خیلی از نظر حرکتی و هماهنگی عضلات بدن ضعیف هستن. با کلی تلو تلو خوردن وقتی یه پا به سنگ میزدن سنگ به جای رفتن به خونه ی بعدی میرفت اون طرف حیاط! بعد از یه عالمه بازی کردن تازه یاد گرفته بودن که نصفه نیمه لی لی کنن و سنگ رو طوری جلو ببرن که روی خط نره!!! دلم براشون سوخت اما فکر می کنم خیلی بهشون خوش گذشت و البته به خود من هم خوش گذشت به یاد قدیما آخر سر هم اومده بودن از من میپرسیدن شما چطور می تونی کل مسیر رو لی لی کنی و پات رو زمین نذاری! ببخشید طولانی شد، اما شاید گاهی خود ما بزرگتر ها هم در منتقل نکردن بازی های کودکیمون به نسل جدید مقصر باشیم
مریم مامان دونه برفی
7 آبان 93 10:55
با سلام و وقت بخیر. امان از این تبلت ها که هرجا میریم جلوی چشممون هست . راستش من یکی دیگه بهش آلرژی پیدا کردم و به هیچ وجه دلم نمیخواد امیرعلی باهاش مواجه بشه ولی گاهی اوقات اگه تو دست یکی از بچه هاببینه اجازه میدم چند دقیقه کوتاه بازی کنه و مثلا وقتی میگم پسرم الان حنانه و صبا جونی اینجان میتونی باهاشون صندلی بازی یا سه چرخه بازی کنی یا نقاشی بکشی و... بسیار ترغیب میشه و همه باهم میرن سراغ بازی ... یه راه حلی که برای جلوگری از اصرار و تمرکز پسرم به تبلت تونستم ازش استفاده کنم مساله جایگزینی بود. چون امیرعلی همزمان بالا بالا هم میخواست و من فکر کردم بالا بالا شاید جایگزین بهتری برای تبلت باشه اون هم در حد مقدماتی و یادگیری تصاویربیشترو تلفظ بهتر کلمات. این بود که با تهیه این بسته آموزشی چند وقتیه که دیگه « تبلت ضَیَر (ضرر ) داره » و خوشبختانه دیگه فعلا از اصرارهای بی موردش خبری نیست .
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز و مهربون خوشحالیم که موفق شدید یک راه حل پیدا کنید و ممنون که برامون نوشتید به نظر ما هم تبلت برای سن پسر شما خیلی خیلی زود هست. البته یکی از دوستان که دختر چهارساله ای داشت میگفت دخترم از وقتی تبلت بچه های فامیل رو برای بازی گرفت و مزه اش رفت زیر دندونش مدام از من تقاضای تبلت داشت و به من توصیه میکرد که یه وقت اشتباه اون رو مرتکب نشم. این هم تجربه ای بود که با توجه به نظرتون گفتم به شما هم منتقل کنم. بازم البته با توجه به اینکه نوشتید وقتی به پسر گلتون پیشنهاد بازی میدید استقبال میکنه این مساله خیلی خوبه ولی توجه داشته باشید که هر روز ممکنه روی تبلت بازی های جذاب تر و جدیدتری نصب بشه و علاقمندی پسرتون به تبلت رو زیادتر کنه! پس شاید بهتر باشه کلا بیشتر با بازی های جور واجور مشغولش کنید تا لحظات استفاده اش از تبلت کمتر و کمتر بشه به قول معروف سری که درد نمیکنه رو دستمال نمی بندن
مریم مامان دونه برفی
7 آبان 93 11:09
درسته که الان بچه ها تو خونه همبازی ندارن و تو آپارتمانها جایی برای تحرک و سرو صدای بچه ها نیست .ولی به نظر میرسه که پدرها و مادرها نسبت به گذشته آگاهی بیشتری در برخورد و رفتار با کودکانشون دارن و سعی میکنن در همون محیط کوچک آپارتمانی با بچه هاشون بازیهای متنوعی داشته باشن که هم سالمه و هم نیاز به فضای زیادی نداره. که شامل والیبال نشسته، فوتبال با فاصله کم (مخصوص امیرعلی ) کتاب داستان های مختلف ، نقاشی و رنگ آمیزی ، تماشای سی دی های مختلف و ترانه ها ی کودکانه ، قایم موشک و سایر بازیهای ابداعی مثل کش بازی و الا کلنگ و ..... که هم هیجان داره و هم پسرم با صدای بلند میخنده . بیشتر وقتها که من انواع این بازیها رو می کنم ولی باز امیرعلی انرژی مضاعف داره میگم برو کابین 2 یعنی پیش بابات که دیگه از عهده من خارجی 1- اگه باباش باشه خودش میگه بابا بیا تخلیه بشیم... منظورش همون تخلیه انرژیه که پشتک و بارو میزنند و کشتی میگیرن. 2- اگه جواب نداد میریم فضای باز و پارک و بقیه ماجرا... ببخشید خیلی طولان شد.
یه مامان
پاسخ
ممنون از وقتی که گذاشتید و نظر قشنگتون رو برامون نوشتید. درسته نوع بازی ها هم متناسب با آپارتمان نشینی متفاوت شده مثل همه ی اونایی که شما مثال زدید ولی شما نگاه به خودتون نکنید که با وجود مشغله های کاری سعی می کنید برای بچه تون وقت بذارید، بعضی از مامان ها هم هستند که مثل کسی که مامان فرنیا جان مثال زده با خرید بازی های رایانه ای یا تبلت به قول خودشون جون خودشون رو آزاد می کنن! گذشته از این مساله بازی های قدیم هم برای بچه ها لازمه و نمیشه مزایای اونا رو فراموش کرد و همونطور که در مثالی برای مامان اهورای عزیز نوشتیم بچه های امروز نسبت به بچه های دیروز از نظر فعالیت های بدنی و هماهنگی دست و پا و چشم و قدرت عضلانی ضعیف تر هستن و این خیلی خوب نیست و حداقل باید در زمان و مکان هایی که امکان انجام این بازی ها هست اونا رو هم به بچه ها یاد داد. نه اینکه وقتی به مسافرت یا باغ و دشت و صحرا هم میریم تبلت بدیم دستشون که مشغول باشن و بدو بدو و بازیگوشی نکنن!