مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

کمک به کودک برای غلبه بر ترس

1393/7/5 6:00
نویسنده : یه مامان
3,639 بازدید
اشتراک گذاری

چندی پیش به همراه جمعی از دوستان به باغ یکی از آشنایان رفته بودیم. خانواده سه نفره‌ای میهمان یکی از دوستان ما بودند. پسر آنها که 6 ساله بود از شنا کردن می‌ترسید به همین دلیل به حوض بزرگ، کم عمق و زیبایی که در وسط باغ قرار داشت نزدیک هم نمی‌شد...

 پدر که دلش می‌خواست پسرش از آب بازی و بازی با ماهیها و اردکها لذت ببرد با هر ترفندی بود او را تا لبه حوض همراه خود برد. او به پسر گفته بود که فقط لحظه‌ای آنجا خواهند ایستاد و بعد برمی‌گردند. پسرک به بهانه‌های مختلف آهنگ برگشت می‌کرد، اما پدر مدام او را تشویق می‌کرد که کمی بیشتر بماند.

لحظه‌ای بعد در شرایطی که پسر به اطراف نگاه می‌کرد پدر او را به داخل حوض هل داد. پسرک بیچاره که خیلی ترسیده بود با تمام توان جیغ می‌کشید و با تصور اینکه در حال غرق شدن است از مادرش کمک می خواست. پدر که کنار حوض ایستاده بود مدام او را تشویق می کرد که روی پاهایش بایستد (اگر می ایستاد آب تا شانه پسر هم نمی رسید) و به مادر هم اجازه نمی داد داخل حوض شود. اما پسر که گویی اصلاً توصیه‌های پدر را نمی‌شنید همچنان دست و پا می‌زد تا اینکه بالاخره مادر به داد او رسید. طفلک آنقدر ترسیده بود که بیرون از حوض هم توان ایستادن روی پاهایش را نداشت. آن چنان به مادرش چسبیده بود که گویی سالهاست او را ندیده است، تا ساعتی بعد هم که از آنجا رفتند از او جدا نشد که نشد.

آن روز به هیچ‌یک از اعضای این خانواده خوش نگذشت حتی پدر که فکر می‌کرد با این کار ترس را برای همیشه از فرزندش خواهد راند وقتی حال و روز او را دید با قیافه‌ای عبوس آن جا را ترک کرد. اگر شما هم کودکی در خانواده دارید که از چیزی می‌ترسد و می‌خواهید به هر نحوی شده به او کمک کنید تا بر آن غلبه کند شاید اتفاقی مشابه را تجربه کرده باشید. در این مقاله می‌خواهیم راههایی را بررسی کنیم که به ما نشان می‌دهد چطور با کودک رابطه برقرار کنیم تا او بتواند به ایمن‌ترین شکل ممکن با ترس خود روبرو شود

1-     کودک را به تدریج به عامل ترس‌آور نزدیک کنید

اگر کودک شما از شخصیتی خیالی مثل لولوخورخوره می‌ترسد مقدار فاصله‌ای که بین خود و لولو احساس می‌کند بر میزان ترس او تأثیر خواهد داشت. برای مثال اگر او فاصله خود تا لولو را 10 متر بداند نسبت به زمانی که آن را درست مقابل خود ببیند ترس کمتری را تجربه خواهد کرد. به عبارت دیگر به عنوان یک قاعده باید این نکته را در نظر داشته باشید که میزان ترسی که تجربه می‌شود با موقعیت تناسب دارد. در نتیجه بهتر است وقتی می‌خواهیم کودک را با عامل ترس‌آور مواجه کنیم از موقعیتهایی شروع کنیم که ترس کمتری را در او برمی‌انگیزند. با این راهبرد می‌توان کودک را برای مدت زمان بیشتری در آن موقعیت نگه داشت و شرایطی را برای او فراهم آورد که کاهش ترس و افزایش احساس تسلط بر موقعیت را در درون خود احساس کند.

2-     با کودک همراه باشید

مجبور کردن کودک به روبرو شدن با عامل ترس آور به نتیجه خوبی نمی‌انجامد. مطمئناً شما هم نمی‌خواهید او را مجبور به این کار کنید بلکه می‌خواهید شرایطی فراهم کنید که کودک احساس کند که می‌تواند بر موقعیت ترسناک تسلط داشته باشد. بهترین راه برای رسیدن به این هدف این است که با کودک همراه شوید. همراه شدن یعنی: 1. از کودک سۆال کنید که آیا می‌خواهد چیزی را امتحان کند که کمی او را می‌ترساند و 2. به او اطمینان دهید که در تمام مدتِ مواجهه با عامل ترس آور در کنار او خواهید ماند.

پدرِ مثالیِ بالا بدون در نظر گرفتن خواست کودک بالاجبار او را با ترس از شنا مواجه کرد و به همین دلیل نه تنها به نتیجه مثبتی نرسید بلکه اعتماد فرزند را هم نسبت به خود مخدوش ساخت (چسبیدن کودک به مادر، بی‌اعتمادی او را نسبت به پدر نشان می‌داد(.

3-     کودک را تشویق کنید شجاع باشد

از تشویق غفلت نکنید. به کودک بگویید که می‌تواند شجاع باشد چرا که او چیزی از شخصیتهای شجاعی که می‌شناسد کم ندارد. برای او از شخصیتهای شجاع مورد علاقه‌اش مانند شخصیتهای کتابها، کارتونها و فیلم ها به عنوان نمونه‌های شجاعت مثال بزنید (البته شخصیتهایی که با فرهنگ و سبک زندگی ما همخوان باشند)، این به معنای مقایسه کردن نیست. شما فقط به کودک می‌گویید که قهرمان‌ها شجاعند چون با ترسهایشان روبرو می‌شوند و او هم می‌تواند یک قهرمان باشد.

البته نباید طوری رفتار کنید که کودک احساس کند می‌خواهید او را تحت فشار بگذارید. اگر این کار با ظرافت انجام شود کودک از آن استقبال می‌کند. همچنین در طی مدتی که کودک با ترس خود روبرو می‌شود عباراتی مانند «همینه»، «تو خیلی شجاعی»، «می‌دونستم که از پَسِش برمی‌آی»، «من به این همه شجاعت تو افتخار می‌کنم» را نثار او کنید. می‌توانید از سایر پاداشها نیز استفاده کنید.

4-     اگر کودک از مواجهه با ترس عقب کشید او را تنبیه نکنید

وقتی کودک با عامل ترس‌آور مواجه می‌شود غرق در اضطراب می‌شود و برای این که بتواند از اضطراب خود کم کند به حمایت شما نیاز دارد. حال اگر شما به دلیل اینکه کودک نیمه‌های راه پا پس می‌کشد او را تنبیه کنید از دو ناحیه به او آسیب می‌زنید: 1. احساس اجبار به روبروشدن با ترس را در او بر می‌انگیزید. 2. حمایت خود را از او می‌گیرید. اگر کودک از روبرو شدن با ترس پشیمان بشود واکنش عجیب و غریبی نشان نداده است. او فقط می‌خواهد یک پیام را به گوش شما برساند: «من هنوز آماده نیستم آنطور که شما انتظار دارید با ترسم روبرو شوم.»

پس بهتر است به جای تنبیه کردن، ترسی را بیابید که کودک می‌تواند در آن موقع با آن روبرو شود، برای مثال اگر کودک از شنا کردن در قسمتهای عمیق استخر می‌ترسد او را تشویق کنید در قسمتهای کم‌عمق شنا کند. وارد شدن به استخرهای عمیق بماند برای وقتی که کودک آمادگی کافی پیدا کرد.

5-     صبر و استقامت پیشه کنید

اگر می‌خواهید روزی را ببینید که کودکتان بر ترسش غلبه کرده است صبور باشید. غلبه بر ترس یک شبه اتفاق نمی‌افتد. اگر می‌خواهید به کودک کمک کنید با ترس مواجه شود و در عین حال نمی‌خواهید او را مجبور به این کار کنید، در هر بار ناکامی به او بگویید «عیبی نداره، فردا بازم فرصت داری». همین چند کلمه این پیام را به کودک می‌فرستد: «من تسلیم نخواهم شد چون از تو ناامید نیستم و مطمئنم تو یک روز با ترست روبرو خواهی شد و من تا آن موقع کنار تو خواهم ماند»

6-     با کودک همدلی کنید

ترسهای کودک را جدی بگیرید چون آنها برای او بسیار واقعی و جدی هستند. از دید کودک ترس از فلان چیز اصلاً شوخی و کم اهمیت نیست پس لطفاً از جملاتی مانند «تو که دیگه بچه نیستی، این کارها مال کوچولوهاست» اجتناب کنید. اگر ترس او را کم اهمیت بیانگارید کودک احساس می‌کند  که دارید او را مسخره می‌کنید و در نتیجه دیگر در مورد ترس‌هایش با شما صحبت نخواهد کرد. در عوض، گفتن جملاتی مانند این که «می‌فهمم، چیزهایی هم هست که من را می‌ترسونه. مهم این است که اجازه ندهیم ترس ما را شکست بده» به کودک کمک می‌کند تا احساس کند که شرایط او را درک می‌کنید و او تنها نیست.

7-     در صورت نیاز از یک متخصص کمک بگیرید

اگر ترسهای کودک طوری است که زندگی او را تحت تاثیر قرار داده و یا در بروز تواناییهای بالقوه او اخلال ایجاد کرده است از یک متخصص کمک بگیرید.

منبع: بخش خانواده ایرانی تبیان / راحله فلاح

 

 

پسندها (2)

نظرات (7)

مریم مامان دونه برفی
5 مهر 93 9:42
سلام دونه برفی ما هم جدیدا از یه چیزهایی میترسه مثلا تو تماشای کارتون موردعلاقه اش که داره با اشتیاق نگاه میکنه یه موجود عجیب و غریب و یا یه صدای کلفت و یا یه صحنه ترسناک ببینه پا به فرار میذاره . من قبلا نمیدونسم که چرا یه دفعه امیرعلی از جاش کنده میشه و به اتاقش پناه میبره ولی کم کم متوجه رفتارش و ترسش شدم . نمیدوستم چه عکس العملی باید نشون بدم این بود که بهش گفتم مامان جون اگه میترسی نرو جای دیگه بیااینجا پیش خودم.. .ولی بعدش فکر کردم من که در تمام طول روز کنارش نیستم تا درزمان ترس بیاد پیش من ..این بود که اجاز ه دادم خودش یه راه حلی پیدا کنه.گرچه اون هیچ وقت نمیگه که میترسه و پیش من هم نمیاد ولی احساس میکنم این فاصله خود تا منبع ترس رو تشخیص داده چون الان دیگه تو اتاق نمیره و بغل تلویزیون می ایسته و بعد از چند دقیقه دوباره بر میگرده و برنامه شو نگاه میکنه. گرچه من هم ازش حمایت میکنم و سعی میکنم با صحبتهام تو اون لحظات ارامشش رو بهش برگردونم.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ممنون که وقت گذاشتید و نظرتون رو برامون نوشتید در مورد کارتون ها و ترسی که گفتید من هم یک دفعه این مورد رو با پسرم تجربه کردم و از اون به بعد دیگه اجازه نمیدم هر کارتونی رو ببینه و حتما سعی می کنم کارتون های مناسب سنش رو براش ضبط کنم و همون ها رو براش پخش می کنم که کنترل شده باشه اگه هم یه وقت کارتونی رو از شبکه پویا ببینه به صورت اتفاقی که بدونم مناسب سنش نیست مثل ورژن جدید پلنگ صورتی که خودم وقتی دیدم واقعا متاسف شدم که چقدر با پلنگ صورتی زمان ما متفاوت بود! همون لحظه بهش میگم که مامان جان این مناسب سن شما نیست و شبکه رو عوض می کنم یا کارتون های ضبط شده ی خودش رو همون لحظه براش میذارم حسن این مساله برام این بوده که خودش وقتی یک کارتونی رو میبینه که مناسب نیست سریع میگه مامان این برنامه مناسب سن من نیست یا وقتی میخواد کارتون ببینه میگه یه برنامه مناسب سن من بذار برام و به نظرم این جمله در آینده هم میتونه خیلی به من کمک کنه کارتون یا فیلم یا برنامه ای که به قول شما یک موجود عجیب غریب و وحشتناک داره شاید بچه بعد از یه مدت جرات بکنه که ببینه و به نظر ما براش عادی بشه اما به نظر من این تصاویر و این ترس نهفته در اونا روی ضمیر ناخودآگاهشون تاثیر میذاره و ما باید دقت بیشتری در این زمینه داشته باشیم.
مامان فرنيا
5 مهر 93 11:15
مطلب خوبي بود دختر من از هيچ چيز نميترسيد تا اينكه يك روز توي پاركينگ يك سوسك بالدار روي صورتش نشست و با اينكه دخترم خودش ان سوسك را از روي صورتش برداشت و انداخت زمين (يك عكس العمل طبيعي نه از روي شجاعت و نترسي)از ان روز از سوسك در پاركينگ ميترسه و دقيقا توي پاركينگ يعني اگه سوسكي در خانه يا حياط ببينه نگاهش ميكنه و نميگه ميترسم اما توي پاركينگ هربار ميگه تو روخدا من تنهايي سمت اسانسور نميرم يكي بياد اسانسور را بزنه تا من سريع برم داخل اسانسور و جالبتر اينجاست كه توي اسانسور هم يكبار سوسك ديده اما تنها جاي ترس دار منطقه پاركينگ است با اينكه من هميشه همراهش ميرم و بهش تاكيد ميكنم كه كنارش هستم و خودم هم اصلا از سوسك نميترسم باز از يادش نميره فعلا سخت نميگيرم اما واقعا نگرانم كه اين ترس باهاش بمونه
یه مامان
پاسخ
واقعا باید به فرنیا حق بدید با اون صحنه ای که باهاش روبه رو شده اصولا یه چیز مهمی که باعث ترسیدن هامون میشه، یه خاطره ی خیلی بد از اون چیزه؛ و این مثال شما و هزاران مثال دیگه که توی زندگی های هممون کم و بیش پیش اومده باز خوبه که جاهای دیگه ازش نمی ترسه؛ شاید این ترس از سوسک نیست که داره، تداعی اون خاطره اس که براش قابل تحمل نیست! اگه رفتاری انجام دادید که این روند رو عوض کرد، خوشحال میشیم بشنویم
مامان شبنم
5 مهر 93 12:10
سلام دختری ما به این معنی شدید از چیزی نمی ترسه ولی از خیلی از چیزا پرهیز می کنه و زیادی احتیاط کاره مثلا از صدای بلند بدش میاد اگر یک ماشین نزدیکش روشن بشه می خواد ازش دور بشه کلا خیلی زود استرس بهش وارد میشه من مرتب بهش میگم نترس یا باهات کاری نداره یا مثلا برای صدای بلند با قاشق یه مدت بهش میدادم روی قابلمه اهنگ بزنه تا براش عادی تر شد و یه روشی که خیلی خوب جواب داد خوندن شعر قدیم یفیلم کلاه قرمزیه نترس نترس نترس بچه جون واقعا براش مفید بود وقتنی از چیزی می ترسه سریع براش میخونم واقعا استرسش به میزان زیادی کم میشه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز و آفرین به شما با این همه ایده در کل بچه هایی که خودشون محتاط هستند به نفع والدینشون عمل می کنند و به نظر طبیعی میاد. اتفاقا این روش آخری رو من هم درباره ی دخترم به کار بردم، یه روز کنترل رو برداشت و یه کانالی رو زد که صدای خیلی زیادی داشت و ناگهان با شدت و ترس زیاد پرید بغلم؛ همون موقع صدای تلویزیون رو کم کردم و براش خودندم ؛ تلویزیون که ترس نداره/باباش خبر نداره/تو روزنامه چاپ شده/باباش خبردار شده ... و بعد از این ماجرا اون هم دنبالم خوند و حالا هر وقت از یه چیزی نمی خوام بگم می ترسه، بلکه یهو می پره، مخصوصا صداهایی که انتظار شنیدنشون رو نداره، خودش هم میخونه و با هم میخندیم.
مامان نازنین زهرا
5 مهر 93 18:27
با سلام وخیته نباشید خانم اجازه ما سر کلاساتون هستیما ....منتها بیشتر استفاده میکنیم ...نظر را میذاریم پای صاحب نظرا.... وامادر باب این پست.... دختر من به شدت از تنها بودن میترسه اگه وسیله ای توی اتاقش باشه ولازم داشته باشه یا از من میخواد واسش بیارم یا بعداز برداشتن وسیلش با سرعتی نزدیک سرعت نور از اتاقش تا سالن را میدوهوجالب این جاست که خانه ما 60 متر بیشتر نیستومهمتر اینکه من به خاطر اینکه دخترم ترسو نشه واژه لولورا وارد فرهنگ لغاتش نکردم وجالب تر اینکه ایشون با دیدن موجودی به چندشی سوسک اصلا پا به فرار نمیذاره وتنها بهش بادقت نگا میکنه البته این رانتیجه غلبه به ترس خودم در مقابل دخترم میدونم اما موضوعی که هست من به علت یه سری مسایل الکی در دوران حاملگی چندین بار به شدت ترسیدم طوری که بعد از اون مسائل نا خوداگاه با صدای ویراژ یه موتور سوار با شکم پر خبر دار میایستادم...وحالا فکر میکنم ترس در دوران بارداری هم میتونه یه عامل بزرگ باشه.....
یه مامان
پاسخ
به به! ســـــــــلام مامان عزیز سلامت باشید ما خیلی خوشحال میشیم که همیشه شما رو روشن ببینیم و از نظرات خوبتون بهره مند بشیم، بالاخره هر گلی یه بویی داره و شما هم بعنوان مامان صاحب نظر به حساب میاید. در مورد ترس دخترتون هم احساس می کنیم که تقریبا عادیه، عکس العمل های شما خیلی می تونه تاثیرگزار باشه. سعی نکنید که زیاد براش بگید که ترس نداره و طوری بهش القا کنید که ترسو هست و از تاریکی می ترسه، همراهیش کنید و یه امر عادی بدونید . بازی هایی که برای ترس از تاریکی هست گزینه ی مناسبی به نظر میرسند. مطالعه ی لینک های زیر شاید یه کمکی به این مارجا باشند: http://mamanschool.niniweblog.com/post198.php http://mamanschool.niniweblog.com/post1140.php بازم منتظر شنیدن نظرات شما هستیم...
بابا و مامان
7 مهر 93 16:19
سلام ممنون از پست عالیتون من خودم کلا ادم ترسوی هستم حالا چطور شرایط و فراهم کنم برا ترسو نبودن بچه ها
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش میشه، این پست رو پیرو مشکلی که مطرح کرده بودید گذاشتیم، حالا که لب به اعتراف گشودید مشخص شد که گره کار کجاس!
بابا و مامان
8 مهر 93 8:45
مامان شادی
10 آذر 93 16:47
از راهنماییتون ممنونم خیلی خوب بود مرسی
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه!