تجربه ی موفق 21، اندازه ها
تجربه ی موفق امروز رو از زبون مامانِ عزیز مونس، از وبلاگ «گوشه» با هم می خونیم، برای خیلی از وقتها می تونه مثمرثمر باشه، ممنونیم مامانِ عزیز مونس جان ...
یکی از ویژگیهای بچهها در تعامل با والدینشان این است که تا جایی که امکان داشته باشد، توقع دارند!
یعنی تا جایی که والدین به آنها اجازهی خواستن بدهند، و به درخواستهایشان پاسخ مثبت بدهند، بچهها به درخواستها ادامه خواهند داد. (شاید این نکته قابل تعمیم به سایر آدمهایی که با ما وابستگی عاطفی دارند، هم باشد. مثل همسر، والدین، دوستان...)
نه گفتن به کسی که به دلت نزدیک است، کار بسیار سختی است. بخصوص وقتی از او بیتابی و حرکات بچگانه ببینی. همینطور کنترل خشم بسیار سخت است، وقتی از او پرخاشگری و بیادبی در مقابل شنیدن نه را ببینی.
یکی از راههای پیشگیری که اخیراً در مورد مونس به ذهن من رسیده، تعیین کردن اندازه است. یعنی مشخص کردن اندازهی فعالیت قبل از شروع آن. میدانم که اگر با او مشغول بازی شوم و این بازی دوساعت هم طول بکشد و انواع و اقسام بازیها را هم بکنیم، باز بعد از دو ساعت او از کنار کشیدن من ناراضی خواهد بود.
پس از اول معلوم میکنم: «الان ساعت چهاره. من تا ساعت پنج با شما بازی میکنم.» واکنشش این است که از اینکه وقت معینی را به او اختصاص دادهام، احساس اهمیت میکند و بسیار خوشحال میشود. از وقت خوب استفاده میکند. ساعت پنج که شد، با جنجال خیلی خیلی کمتری تمامش میکنم و میروم سراغ کار خودم. او هم با آرامش بیشتری میپذیرد. چون میداند که از اول قرارمان چه بوده و چگونه مطابق آن عمل کردهایم.
به همین ترتیب در مورد لقمه گرفتن سر سفره: «من فقط سه تا لقمهی اول رو برات میگیرم. بقیهاش با خودت!»
در مورد پوشیدن :« من فقط کمکت میکنم شلوار بپوشی. جورابات با خودت!»
در مورد شامپو زدن: «چشمهامو میبندم تو دلم تا پنجاه میشمارم و وقتت تموم میشه.» (ده عدد آخر را بلند میشمارم(
و قس علی هذا...
موقع نوشتن این مطلب تمام مدت ذهنم مشغول به روایتی بود که در مورد رفتار امام رضا(ع) با کارگران در مدرسه خوانده بودیم. به اطرافیانشان که کارگری را به کار گرفته بودند و در مورد او گفته بودند هرقدر بدهیم راضی خواهد بود؛ فرمودند: اول حقوق او را معلوم کنید! اگر معلوم نکنید هر چقدر هم زیاد بدهید، راضی نخواهد بود. اما اگر معلوم باشد، حقوقش را که گرفت راضی خواهد بود و اگر هم اندکی اضافه تر بدهید، دلخوش میشود و تشکر میکند.