مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

تجربه ی موفق 19؛ سروری یا استقلال؟

1393/3/8 5:43
نویسنده : یه مامان
3,209 بازدید
اشتراک گذاری

در رابطه با بچه های زیر هفت سال کار بزرگ تر ها خیلی سخته ، چون همیشه باید یادشون باشه که دارن با یه فرمانده و پادشاه صحبت می کنن و نباید کاری کنند که این احساس توی اونها شکسته بشه و به قول معروف در مواردی که باید مقابلشون بایستند، به جای «نه» گفتن، باید در نقش یک وزیر دانا ظاهر بشن و به اون مشکل غلبه کنند.

چند وقت پیش برا دخترم یه پازل خریدم و بهش دادم تا بازی کنه؛ وقتی دیدش یکی از اون تیکه ها رو برداشت و داد به دست من و گفت : «مامان بذاره». اینجاس که پادشاه دستوری می فرمایند و اگه بگیم «چشم» ممکنه این فرآیند تا آخر عمرش ادامه پیدا کنه و عاقبتش رو هم که همه می دونیم و اگه بگیم «نه» هم که همون قضیه ی سروری و اینا میره زیر سوال.

با خودم گفتم:«خدایا حالا چیکار کنم؟» اطرافم رو نیگاه می کردم  سر دو راهی مونده بودم که یهو یکی از عروسک هاش رو دیدم، همینطور اون رو راه بردم و آوردمش سمت دخترم، بعد به دخترم گفتم میخوای به عروسکت کمک کنی تا این پازل رو بچینه. انگار که خیلی خوشش اومده بود گفت : «بله» و دست عروسک رو آوردم جلو و با صدای عروسک گفتم : «لطفا این پازل رو بذار توی دستم و بهم بگو کجا بذارمش، من نمی تونم جاشو پیدا کنم».

با یه ذوقی ،داد به دست عروسک و من هم عروسک گردان این ماجرا بودم و اون تیکه از پازل رو به سمتی که ایشون فرموده بودند بردم و بعد هم هی مثلا عروسک سعی کرد که اون تیکه رو سرجای خودش بذاره، به دخترم گفتم : «می خوای به عروسکت کمک کنی که بذاره سرجاش؟». سریع به عروسکش کمک کرد و اون رو سرجاش گذاشت.

احساس می کردم که اون روز علاوه بر بازی، یه حس مادرانه ای رو هم تجربه کرد که خیلی براش شیرین بود.

حالا دیگه اون بازی هم براش سرگرم کننده تر شده و خودش وقتی می خواد پازل و یا هر بازیِ دیگه ای رو انجام بده، عروسک هاش رو میذاره جلوی خودش و میگه: «بیا اینو بذار» و بعد دست اون رو میگیره و به سمت اون وسیله میبره و ادامه ی ماجرا....

و باز هم به حرف استاد بزرگوارمون رسیدم که : «همونطور که خدا غذای فرزند رو توی سینه ی مادر قرار داده بهترین فکرها رو برای برخورد با بچه ها به ذهن مادر میندازه» فقط باید به این نکته ایمان داشته باشیم...

____________________

پ ن: این مطلب رو توی جواب نظر مامان شارانِ عزیز برای یکی از پست ها می خواستیم بذاریم که دیدیم اگه به صورت پست مستقلی بیان بشه ، شاید بهتر باشه .

پسندها (5)

نظرات (10)

بابا و مامان
8 خرداد 93 8:10
سلام صبح بخیرممنون از اینکه تجربه های عالیتون را در اختیارمون می زارید
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش میشه، امیدواریم مفید واقع بشه
مریم مامان دونه برفی
8 خرداد 93 10:51
عاااااااااااالی بود مخصوصا از جمله آخرش خیلی خوشم اومد که ... خداوند بهترین فکرهارو در درذهن مادرها دربرخورد با کودکان میذاره.... واقعا هم همینطوره ...البته اگه بهش ایمان داشته باشیم..... تا جایی که همسرم همیشه میگه چطور این جملات و حرکات و رفتارها فی البداهه تو ذهنت میاد ... من که نمیتونم.
یه مامان
پاسخ
قابل شما رو نداشت مامان عزیز امیرعلی این جمله قشنگ و پرمعنا یه یادگاری به یاد موندنی از استاد بزرگوارمون هست ان شاالله که برای شما هم به یادگار بمونه
مامان شاران
8 خرداد 93 11:08
سلام خیلی خیلی ممنونم و مرحبا به شما عالی بود خیلی بهم کمک میکنه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش می کنیم، امیدواریم که براتون مفید واقع بشه و خدای مهربون از این قبیل ترفندها و زیباتر و بهتر از اون رو به ذهنتون بیاره
فاطمه مامان گلها
8 خرداد 93 12:56
سلام عزیزان وقت به خیر و شادی چرا نگیم چشششششم؟ من یه وقتایی به خاطر سروری دخترم میگم چشم کارم اشتباهه البته از این ترفندایی شبیه ترفندی که مامان شاران عزیز استفاده کردن هم استفاده میکنم و کارساز و مفید هم بوده اصلا" چه موقع باید بگیم چششششم
یه مامان
پاسخ
سلام به روی ماهتون وقت شما ه مبه خیر وشادی باشه ان شاالله منظور ما این نبود که مطلقا نباید بهشون چشم بگیم. اگه خواسته هاشون منطقی و درست باشه چه اشکالی داره چشم بگیم که اونا هم این کار رو یاد بگیرن؟ بیشتر منظورمون این بود که وقتی خواسته ی غیر منطقی رو مطرح می کنن یک ترفندی به کار ببریم که نه مستقیم مخالفت کرده باشیم و نه چشم گفته باشیم و به هدف خودمون هم رسیده باشیم، دقیقا کاری که یک وزیر زیرک انجام میده
مامان گلها
8 خرداد 93 12:59
راستی ما هنوز منتظر خبرای خوب شما هستیمااااا چی شد این خبر خوب
یه مامان
پاسخ
اگه بگیم خودمون هم منتظریم نمی خندید ان شاالله به موقعش بهتون میگیم این خبر رو
فاطمه مامان گلها
8 خرداد 93 13:10
یه چیز دیگه دستور دادن یا استفاده از کلمات دستوری که در مقابل فرزندمون به کار میبریم، چقد تو رفتارای آینده کودک تاثیر میذاره چون بعضی وقتا که تحمل آدم تموم میشه ممکنه از واژه های دستوری هم استفاده کرد،حتی با تندی
یه مامان
پاسخ
والا دقیقا نمیدونیم که چقدر توی آینده ی کودک تاثیر میذاره اما میدونیم که سفارش کردن و گفتن نباید این کار رو انجام بدیم و اگه کمی فکر کنیم می بینیم که نحوه ی رفتار ما با بچه ها روی اعتماد به نفسشون، استقلالشون، نحوه ی برخورد خودشون با ما و دیگران در آینده و خیلی چیزای دیگه تاثیر داره... البته قبول داریم بعضی وقتا واقعا بچه ها یه کارایی می کنن که از دست آدم در میره و نمیتونه از جملات دستوری استفاده نکنه اما مهم اینه که تا جایی که می تونیم سعی خودمون رو بکنیم و برای بچه های زیر هفت سال نقش وزیر زیرک رو ایفا کنیم نه فرمانروایی مستبد که بخوایم بچه ها رو تحت فرمان مطلق خودمون در بیاریم
مامان شبنم
8 خرداد 93 18:58
سلام بسیار عالی بود همیشه یه راه مادرانه هست همیییشه ....
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز بله همینطوره که گفتید فقط کمی دقت ، صبر، حوصله و تفکر می خواد استاد بزرگواری می گفت نگید برای مشکل من راه حلی وجود نداره، بگید من ضعیف بودم و نتونستم راهی پیدا کنم! (یعنی خودتون رو توبیخ کنید) و بعد هم بهمون توصیه می کرد که ضعیف نباشیم با کمی فکر میشه راه حل های ساده ای برای مشکلات بزرگ پیدا کرد.
مامان فرنيا
10 خرداد 93 14:24
اين صبر و حوصله بزرگترين چيزي است كه در رفتار با بچه ها نيازمند آن هستيم
یه مامان
پاسخ
همینطوره! ان شاءالله که روزیِ همه امون باشه
مامانی
15 خرداد 93 17:20
سلام' اما بعضی ها این حرف شنوی از این شاهان را ازحد و اندازه درمی بردن و وزیران لایقی نیستند و باعث می شوند که بچه به جای این که تربیت شود بی تربیت شود'
یه مامان
پاسخ
سلام مامانی عزیز بله، حرف شما رو قبول داریم. واقعا باید این مساله رو مد نظر داشت که آزاد گذاشتن بچه ها در هفت سال اول به معنی رها کردنشون نیست!
مامان پریسا
20 خرداد 93 23:35
خیلی جالب بود. یه راه حل هم من میگم این جور مواقع به پریسا میگم: به نظر خودت اینو اگر کجا بذاریم بهتره؟!! بعد با کمک هم مسائله رو حل میکنیم.
یه مامان
پاسخ
به به، چه راه حل جالب و خوبی ممنون که برامون نوشتید