مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

چگونه پاسخ کودکان را درباره خدا درست جواب دهیم؟

1393/2/16 9:34
نویسنده : یه مامان
3,812 بازدید
اشتراک گذاری

بیش تر کودکان، با طرح سوال های غیرمنتظره درباره موضوعات مختلفی از جمله خدا، موجب شگفتی بزرگسالان می شوند. مشکل بسیاری از کودکان، این است که والدین شان، انرژی آن ها را صرف همه چیز، از کلاس های هنری و ورزشی گرفته تا رایانه می کنند، اما از درس ایمان غافل اند. آن ها فراموش می کنند که آن چه می گویند و عمل می کنند یا نمی گویند و عمل می کنند، تاثیر ماندگاری بر کودک می گذارد.

● چه طور به زندگی کودکان رنگ معنویت بزنیم؟

بهترین راه ارتقای زندگی معنوی کودکان، راحت و آشکار حرف زدن درباره خداست. اصل کلی که بیش تر کارشناسان آن را تایید می کنند، این است که بگذارید بچه ها، گفت وگو را هدایت کنند و بعد، با سوال کردن شما، موضوع را پی گیری کنید.

حرف زدن درباره خدا، به این دلیل بااهمیت است که می تواند بهترین راه برآوردن مهم ترین نیازهای کودکان باشد؛ زیرا کودکان، بیش از بزرگسالان، خود و اطرافیان شان را به تکیه گاه قوی و مهربانی نیازمند می دانند که قادر است همه آرزوهای آن ها را برآورده کند.

فایده دیگر صحبت کردن درباره خدا، این است که همه چیز را در دنیا توضیح می دهد، زیبایی طبیعت، تولد نوزاد یا مرگ یک دوست که با این توضیح مرتبط کردن رویدادهای طبیعی به خدا نوعی احساس شگفتی نیز همراه است؛ زیرا روح کودک، دنبال عجایب و اسرار می گردد و زمانی که برای پرسش های کلیدی خود، پاسخی منطقی می یابد، احساس آرامش می کند. گرچه کودکان نوپا، کوچک تر از آن هستند که مفاهیم مبهم معنوی را درک کنند، اما آن قدر بچه نیستند که نتوانند کلماتی را درباره خدا یاد بگیرند.

● طعم حضور خدا را به کودک بچشانیم

این سوال غلط است که: «چه طور کودکم را وادار کنم به خدا اعتقاد پیدا کند؟» پرسش صحیح این است که: «چه طور به او نشان دهم که خدا، در زندگی اش حضور دارد؟»

حدود سه یا چهار سالگی، بچه ها، نام خداوند را یاد می گیرند. کودک، ابتدا، دنبال قوی ترین فرد است و چون از نوزادی، مادر، نیازهایش را رفع کرده، می پندارد که مادر، محکم ترین تکیه گاه است، ولی خیلی زود می فهمد که مادر، از خیلی چیزها می ترسد و چون پدر از آن ها نمی ترسد، پدر را تکیه گاه و قوی ترین آدم می یابد، ولی پدر هم از بعضی چیزها می ترسد. در این زمان است که از ما می پرسد: «چه کسی قوی ترین است؟» به او می گوییم: «خدا». این خدا کجاست؟ به او می گوییم: «بزرگ تر که شدی، برایت می گویم.» چون کودک سه، چهار ساله، در مرحله تفکر ابتدایی است، فقط آن چه را می بیند، قبول دارد. بنابراین نمی توان به او گفت: «خدا نادیدنی است و همه جا هست.»

● خدای دوست داشتنی ۵ سالگی

در فاصله سنی سه تا پنج سالگی، کودکان، خدا را شبیه انسانی می دانند که به آن ها اتومبیل یا اسباب بازی می دهد و مراقب همه چیز است؛ موجودی دوست داشتنی. چنین برداشتی، به چنین پرسش هایی می انجامد: «آیا خدا می خوابد؟ خدا برای تعطیلات کجا می رود؟ خدا کجا زندگی می کند؟» اگر به او بگویید: «اگر بدرفتاری کنی، خدا عصبانی می شود»، او، پدری عصبانی را مجسم می کند که آماده است برای جزیی ترین تخطی، او را تنبیه کند. به تدریج که بزرگ تر شد، باید خدا را به او چنان معرفی کنیم که بچه ها، از او خوش شان بیاید. از لطف و کرم خدا، مهربانی، قدرت خدا، بخشش و زیبایی دوستی او می گوییم. درباره بهشتی که به نیکوکاران وعده داده، سخن می گوییم و اگر ضرورت خاصی پیش آمد، درباره جهنم به زبانی ساده برایش توضیح می دهیم.

منبع:مجله شهرزاد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

بابا و مامان
16 اردیبهشت 93 18:38
سلام بسیار عالی بود ممنون از خانم مدیران محترم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش میکنیم، قابل شما رو نداشت
مامان فرنیا
16 اردیبهشت 93 19:50
سلام ممنون از مطالب مفیدتون نخواستم از مدرسه عقب باشم واسه همین امدم و مطلب را خواندم انشالله یک کوچولو که سرم خلوتشد با دقت بیشتر میخوانم اما با استفاده از مطالب مشابه قبلی حواسم هست خدا را بسیار مهربان پیش دخترم معرفی کنم و فعلا در ین سن فقط مهربانی و زیبایی خدا را برای دخترم پر رنگ کنم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خیلی از لطفتون ممنونیم و بسیار خوشحالیم که مامان های خوبی مثل شما در مدرسه حضور دارن و با حضورشون و نظراتشون به ما دلگرمی میدن تا بهتر و بیشتر در خدمت مامان های عزیز مدرسه باشیم. براتون آرزوی موفقیت روز افزون در تربیت صحیح فرزند و البته فرزندانتون رو داریم
مامان پریسا
17 اردیبهشت 93 6:32
سلام صبح شما ب خیر و شادی مطلب دیروز رو امروز بخونمخه دیروز کاری برام پیشاومد که کلا نت نیومدم. مطلب زیبایی بود . از اون مطلب هایی که موقع خوندنش دنبایل یه نکته ی خاصی میگردیم و در پاراگراف اخرش ... الان همون سوال ها رو پریسا مرتب از من میپرسه و من هم با توجه به نکاتی که از اینجا یاد گرفتم سعی میکنم با دقت بهش جواب بدم تا ایشالله بهترین تصویر ذهنی از خداوند متعال در ذهنش ساخته بشه.... ایشالله بتونم موفق بشم.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز صبح شما هم به خیر و شادی، ان شاالله که کارتون خیر بوده و خدایی نکرده مشکلی پیش نیومده باشه براتون خیلی ممنون که مطالب مدرسه رو با این دقت و توجه مطالعه می کنید ما هم براتون آرزوی موفقیت هر چه بیشتر رو داریم و البته خوشحال میشیم اگه فرصتی پیدا کردید سئوال های پریسا جون و جواب هاتون رو برامون بنویسید تا برای ما هم تجربه ای بشه و در آینده ازش استفاده کنیم
مامان یاسمن و محمد پارسا
17 اردیبهشت 93 8:53
سلام صبح به خبر
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز صبح شما هم به خیر و شادی
مهرسا
20 اردیبهشت 93 13:45
خیلی مطالب خوبی هست..........ممنون
یه مامان
پاسخ
سلام، خیلی به مدرسه ی خودتون خوش اومدید، خوشحالیم که این مطالب مورد توجه شما واقع شده موفق باشید