نمکستان (7)
با اینکه فصل سرما به پایان رسیده ، ولی این بار با نمکستانی از جنس دونه ی برف در خدمتتون هستیم. از مامان امیرعلیِ عزیز ممنونیم که این شیرین زبونی های پسر گلشون رو برامون فرستادند.
دستمو به عنوان میکروفون جلوی دهانش میگیرم و میگم شما :
بسم لا یا خمیم(بسم الله الرحمن الرحیم)
امی عیی ایضایی(امیرعلی رضایی )
بعدش دستشو جلوی دهان من میگیره و میگه :
مامان امی عیی ایضایی -بابا امی عیی ایضایی
-بخاطر ورجه وورجه های زیاد دستش چسبید به بخاری و سوخت .فرداش که دستشو نگاه کردم و گفتم خوب میشه عزیزم میگه :
غصه نخوی (نخور)... مامانی ..خوب میشه ..غصه نخوی مامانی .
- این اواخر موقع شیرخوردن گاهی اوقات مامانم بهش میگه :امیرعلی دیگه نخور پیف پیف پیف و اون هم با عصبانیت جبهه میگیره .
چند روز پیش که مامان و بابا اومده بودن خونه ما سرسفره غذا آقا هوس کرد شیر بخوره و قبل از اینکه خواستشو بگه رفت طرف مامان و بابای من و گفت :
عزیز ، بزرگه (بابابزرگ )برین خونه تون .
-یه روز صبح که می خواست با بابایی بره خونه عمه یادش اومد که کیفش که حاوی کتاب و دفتر ومداد رنگیه همراش نیست برمیگرده به باباش میگه :
بابایی بویو خونه بالا کیف بیار
باباش میگه آخه نمیتونم شما رو تو ماشین تنها بذارم
میگه :من میمونم میمونم بیو بالا کیف بیار.
خونه بالا: اسم خونه ما چون طبقه سومه
- تو راه به مغازه که میرسه میگه :
بابایی کیک -شیر- آوی وه(آب میوه )خونه عمه بوخویم .
بعدش هم تلفنی به من میگه:
مامانی خوبی کای کای ؟(سرکاری)
میگم آره عزیزم شما کجایی؟
میگه : خونه عمه نی کیک، کوچه، شیر، سیمنی، پیاز ، پویو ، خوندم.
(خونه عمه شیرو کلوچه و سیب زمینی و پیاز و پلو و... خوردم)
آجی مدسه میمینیسه(آجی رفته مدرسه بنویسه)
عمه نی بر وزن مامانی
- بعد ازهرخرابکاری : بخشید مامان جون
- بعد از هراتفاق :ایشکای ندایه خوب میشه(اشکال نداره خوب میشه)
- برای مشارکت یا به بیانی فضولی کردن میاد و میگه :کمک کنم .... امی عیی کمک کنه...بعدش هم دست رو کمر میگیره ومیگه: خستتتتته شوددددم .
بادکنکشو ترکونده ، دستاشو گذاشته پشتشو به دیوار تکیه داده و با قیافه حق به جانب میگه :
مامان دوبایه بخیه (مامان دوباره بخره)
- چند وقتیه که روزها آزاده و از پوشک خبری نیست تا شب . شبها که میخوام پوشک ببندمش میگه:
نیمیخواد بابا عبض کده .
- یه بار به شوخی بهش گفتم : همون که بابا پارسال عوض کرده میگی ؟
آیه بابا پاسال عبض
- گاهی وقتها که میخوای به قول خودت منو گول بزنی و یه چیزی از من میخوای میگی :
مامان جاااان خانوووو م مامان خانووو م بیاااااااااااا
- امیرعلی تو اتاقه صداش درنمیاد :
من : مامانی کجاییی ؟؟؟
شما: بدو بدو از پشت درمیای بیرون و دستتو تکون میدی و میگی : شما بیشین بیشین
من : من بشینم میخوای چیکار کنی؟
شما: گوگااااا دیوار (خودکاااااار دیوار)