مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

نمکستان (4)

1392/11/15 6:26
نویسنده : یه مامان
5,839 بازدید
اشتراک گذاری

 

امروز با نمکستانی از جنس پری در خدمت شما هستیم، از مامان عزیز پریسا ممنونیم که اجازه دادن از شیرینکاری های فرشته ی کوچولوی زندگیشون در بخش نمکستان استفاده کنیم 

پریسا جون در 23 ماهگی:

دیشب برای چند دقیقه برق رفت. من هم دیگه چراغ شارژی نیاوردم و تنهایه شمع روشن کردم.

پریسا داشت میخوابید همین که شمع رو دید خواب از سرش پرید .

اومد سراغم و گفت تبلو بییسا (تولد پریسا) ؟. گفتم اره عزیزم.

ودیگه تا پاسی از شب و حتی بعد از اومدن برق ها ما در حال انجام مراسم شمع فوت کردن بودیم......خنده


 پریسا جون در آستانه 25 ماهگی:

نشسته بودم و  tv تماشا میکردم. میخواست بره اتاقش اومده و بهم میگه:

من بییم نمیتسی؟(من برم نمیترسی)خندهخنثی

دوتایی داریم از خونه میریم بیرون برمیگرده به بابایی میگه :

گییه نمیکنی !!!!!!!!و باباییتعجب:نه عزیزم گریه نمیکنم تا برگردی نیشخند

 

پریسا جون در 3 سال و دو ماهگی:

دخترک گلم این روزا داره تمرین میکنه تا شعر بگه....نیشخندخب  کم کم داره دنبال استعدادهاش میگرده تا ببینه در چه زمینه ایی توانایی داره.از خود راضی

این جدیدترین شعر پریسا خانم که اصلا هم یادش نمیره بیت های اولش چی بوده و هر روز یه بیت بهش اضافه میکنهمژه:

بابام میره سر  ِ کار

مامانم خیلی خوبه

کاراشو بلده ...نیشخندمتفکر

برام غذا میپزه

منو بیدار میکنه...

فعلا همینا رو سروده ...نیشخند و همین رو هم با کلی آهنگ میخونه...ماچ

 

 جدیدا وقتی گرسنه یا تشنه میشه میگه:

مامان شکمم گرسنش شده چی داریم؟

مامان شکمم اب میخواد خنده

 

 موقع حرف زدنمون باید کلی مراقب کلماتی که به کار میبریم باشیم.وگرنه دقیقا عین همونو به خودمون برمیگردنه...مثلا بابت کار اشتباهش باهاش دعوا کردم. خیلی عصبانی و دست به کمر اومد جلو و میگه:

ببین منو عصبانی کردی؟ ببین اعصابم خورد شد؟عصبانیای خداااااا از دست این دختر چکار کنم!!!دیگه اینطور رفتار نکنی ها وگرنه بهت جایزه نمیدم!!!خنده 

ظهر داشت بازی میکرد ، خوب که خسته شد رو کرد به بابایی و گفت:

بابایی من خوابیدم... شب به خیر...خنده و سرشو گذاشت رو بالش و 5 دقیقه بعد خواب رفت...تعجب

  

سفره پهن کردم برای نهار ... پریسا داشت بازی میکردمنتظر بود صداش کنم... ولی هر چی صبر کردخبری نشد... برگشت گفت : یکی منو صدا کنه!!!!

من و بابایی...

 

حوصلش سر رفته بود و من پای نت بودم... اومده پشیم میگه مامان پاشو!!! از مُردن خسته شدم!!!!( میخواست بگه حوصلم سر رفت )

 

 

داریم از پله ها میاییم بالا هی بهونه میگیره و راه نمیره بهش میگم مامان عجله دارم سریعتر بریم خونه میگه : خودتو نگه دار الان میرسیم!!!!(فکر کرده هر کسی که عجله داره یعنی باید بره خجالتخنده ....)

 

اومد پیشم میگه مامان پاشو بریم فروشگاه ناخن بخریم .. بهش میگم ناخن واسه چی؟ (حالا من فکر میکردم یه چیزی در مورد ناخن مصنوعی شنیده ... مونده بودم چطور باید توجیهش کنم) من حال فکر کردن بودم که بهم میگه: ببین ناخنم شکسته ... خراب شده ... بریم یکی دیگه بخریم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان پریسا
15 بهمن 92 7:21
سلام صبح زیباتون به خیر و شادی ممنون . باور کنید چندتای اولی از یادم رفته بودن. الان که خوندمشون خودم هم خندم گرفت
یه مامان
پاسخ
سلام و صبح به خیر به شما و خانواده ی خوبتون ما از شما ممنونیم که با نمکستان امروز لبخند رو بر لب ما نشوندید، حدس میزدیم یادتون رفته باشه برای همین گذاشتیمشون که با یادآوری اونا نمکستان شیرین تری داشته باشید خدا پریسا جون بانمک و شیرین رو براتون حفظ کنه ان شاالله
مامان پریسا
15 بهمن 92 7:22
راستی امروز خانوادگی این پست رو خوندیم
یه مامان
پاسخ
به به چه خانواده ی سحرخیز و فعالی؛ ممنون از حضورتون. ان شاالله همیشه کانون خانوتده تون گرم و صمیمی و پر از محبت باشه
✿مامان علی خوشتیپ✿
15 بهمن 92 7:56
آخیبانمک بودن به خصوص اون قضیه یکی منو صدا کنه خدا حفظ کنه پری کوچولو رو برای مامان و باباش و برعکسش
یه مامان
پاسخ
به به سلام بر داور بزرگ و گرامی خودمون صبح شما به خیر و شادی بله این موردی که اشاره کردید خیلی بامزه بود برای دعای خوبتون هم آمین میگیم و ان شاالله در حق خودتون هم مستجاب بشه
مامان فرنيا
15 بهمن 92 9:07
خواستم من هم مثل مامان علي جون بگم كدوم مطلب را بيشتر خوشم امده بعد خواستم بنويسم دوتاي اخري بامزه بود بعد گفتم نه سه تاي اخري نه چهارتاي اخري و... باور كنيد خيلي بامزه بودن امان از دست اين بچه ها كه گاهي با حرفها و كارهاشون حتي توي اوج عصبانيت هم ادم را به خنده مياندازند
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز فرنیا، بله حق با شماست؛ همشون یه بامزگی خاصی برا خودشون دارن. تازه یه ماجرای جوجه اردک هم توی وبشون داشتن که چون یه کم طولانی بود و البته همراه با عکس هاش جالب تر بود دیگه نیاوردیم توی این بخش با جمله آخرتون هم کاملا موافقیم
مامان فرنيا
15 بهمن 92 9:11
دقت كردم مدتيه مامان پريسا جون هميشه پست اوله و با يك سلام گرم به ماها انرژي ميده برعكس من كه بعد از فرستادن پست تازه ميبينم واي يادم رفت سلام كنم من ساعت 6از خواب بيدار ميشم تا امده بشم و بعد از بردن فرنيابه مهد برم وفكر ميكردم خيلي سحرخيزم اما ميبينم از من سحر خيزتر اين مامان است كه نه تنها بيدار ميشه كه مياد سراغ وبلاگ بعد ميره سركار خودش
یه مامان
پاسخ
بله واقعا سحرخیز و فعال و نمونه هستن ایشون، اینقدر به ما لطف دارن که بعضی وقتا زودتر از خودمون میان مدرسه و هنوز پست رو نگذاشته میبینیم نظرات ایشون یکی بعد از دیگری میرسه کلا تو کار انرژی دادن هستن هم به ما و هم شما خدا این مامان مهربون و همه ی شما مامان های خوب و عزیز رو برامون حفظ کنه ان شاالله. از شما مامان عزیز هم خیلی خیلی ممنونیم که با وجود مشغله هاتون به ما سرمیزنید و برامون نظر میذارید
مریم (مامان روشا)
15 بهمن 92 10:07
سلام صبح به خیر
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز روشا وقت شما هم به خیر باشه
مریم (مامان روشا)
15 بهمن 92 10:09
ای جونم یه عالمه بوس برای پریسا جون خیلی بامزه بود مخصوصا چندتای آخری
یه مامان
پاسخ
بله، این چندتای آخری خیلی تر و تازه و خاص بودن
مامان پریسا
15 بهمن 92 17:14
سلام وقت به خیر. از دوستانم و از شما خیلی خیلی ممنونم. باور کنید کلی انرژی گرفتم. از مامان فرنیا جون هم خیلی ممنونم. راستش تا قبل از این که برای بار دوم مشغول به کار بشم خیلی تنبل شده بودماما خدا رو شکر کار کردن این مزیت رو داره که ادم سرحال و سحر خیز میشه. یه حرفی هم از قدیم همیشه بهمون میزنن که : موقع طلوع خورشید بیدار باش چون زمانیه که رزق و رزی بین مردمی که بیدار هستن پخش میشه... واقعا اینو قبول دارم. و خدا رو شکر میکنم. از حالا نگران این مساله هستم که دوره ی کاری مهد داره تموم میشه.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز و سحرخیز وقت شما هم به خیر و شادی و سرشار از نعمت و روزی باشه ان شاالله خوشحالیم که این پست برای شما انرژی بخش بوده و لبخند رو روی لبای ما و بقیه ی مامان ها نشونده دست پریسا جون درد نکنه با اون شیرین زبونی ها و شیرین کاری هاش دل ملتی رو شاد کرد بله آدم وقتی کار و برنامه ی خاصی رو توی زندگی دنبال کنه از وقتش بهتر استفاده میکنه و هی از روی بیکاری نمی خوابه و وقتش رو تلف نمیکنه حالا این کار میتونه کار بیرون باشه و یا کار خاصی که حتی توی خونه آدم خودش رو موظف به انجامش میدونه انگار ما عادت کردیم به همون سیستم قدیم مدرسه که تا امتحان نبود یا تکلیفی از ما خواسته نشده بود منظم و حساب شده درس نمی خوندیم و وقتمون رو صرف بازی و تفریح میکردیم یا یه روز که معلم نمیومد و بیکار بودیم انگار دنیا رو به ما داده بودن و خلاصه همیشه باید یه زوری بالای سرمون می بود! نمی دونم، شاید هم این طبیعت موجودی به نام انسانه که اگه روی خودش کار نکنه و خودش رو ول کنه به این سرنوشت دچار میشه همیشه در این مواقع به یاد امام خمینی ره و اونهمه نظم و دقتشون در امور زندگیشون میفتم و میبینم آدم اگه بخواد میشه فقط کمی مبارزه با نفس لازمه کاش بتونیم یه برنامه منظم و خاص رو توی زندگیمون داشته باشیم برای همدیگه دعا کنیم
مامان پریسا
15 بهمن 92 17:16
عاشق عکس این پست شدممخصوصا با رنگ نیلی زمینه خیلی زیبا تر شده
یه مامان
پاسخ
قابل شما و فرشته کوچولوتون رو نداره
مامان شبنم
15 بهمن 92 17:21
سلام واقعا خیلی بانمک بودن ولی گلش همون بود که می گفت یکی منو صدا کنه واقعا خنده ام گرفت
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز؛ بله مخصوصا با شکلک هایی که استفاده کرده بودن و حس رو بهتر منتقل میکرد
زینبی
15 بهمن 92 18:33
سلام. جانممممم چه با نمکه ماشالله . خدا واسه مامان باباش حفظش کنه دخمل ناز رو. خوشمان آمد.بسی لذت بردیم.
یه مامان
پاسخ
سلام خانومی ممنون که اومدی؛ خدا خواهرزاده ی شما رو هم حفظ کنه خوشحال میشیم شیرین کاری هاش رو توی بخش نمکستان داشته باشیم و خدا رو شاکریم که گل لبخند رو روی لب هات نشوندیم
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 بهمن 92 21:31
فدای شیرین زبونیات عزیزم
یک عدد مامان
20 بهمن 92 23:50
ای جانم ... خدا حفظش کنه این دخمل ناز رو انشالله زیر سایه پدر و مادر خوبش صالح و سالم بزرگ بشه
یه مامان
پاسخ
ان شاءالله