تجربه ی موفق 15: شمارش اعداد!...
به خاطر کار همسرم در یک شهر دیگه ای دور از خانواده هامون زندگی می کردیم. وقتی بچه دار شدیم دست تنها بودم و بی تجربه...
به خاطر کار همسرم در یک شهر دیگه ای دور از خانواده هامون زندگی می کردیم. وقتی بچه دار شدیم دست تنها بودم و بی تجربه البته سعی کرده بودم تا حدودی مطالعه داشته باشم در نتیجه میدونستم که نباید نوزاد رو توی اتاق تنها بذارم و برم دنبال کارهام چون وقتی من رو نبینه فکر میکنه نیستم و نگران میشه و دچار اضطراب میشه و شاید این مساله رو همون موقع نشون نده و در نبود من آروم به نظر برسه اما وقتی کمی بزرگتر شد اثرش بیشتر مشهوده و همش نگرانه که من ترکش نکنم! یه چیزی مثل اضطراب جدایی...
همچنین یه جایی خونده بودم که برای جلوگیری از این مشکل، وقتی از اتاق بیرون میرم یا از میدان دید نوزاد خارج میشم باید باهاش صحبت کنم که بدونه من هستم. با توجه به این قضیه از همون اوایل نوزادیش هر وقت کاری داشتم و مثلا میخواستم به آشپزخونه برم، بهش میگفتم الان مامان برمیگرده یک، دو، سه، چهار .... و همینطور با صدای بلند، آروم و شمرده اعداد رو میشمردم تا برگردم پیشش. حتی بعضی وقتا این شمارش تا صد هم میرسید و دوباره از اول میشمردم!...
یا گاهی که مجبور بودیم برای دیدن خانواده هامون به شهرمون سفر کنیم توی مسیر انگار حوصله اش سر میرفت و نق میزد به همین راحتی خوابش هم نمیبرد که!... منم برای اینکه مشغولش کنم و با صدای خودم آرومش کنم میبردمش کنار پنچره ی قطار و با انگشت به بیرون اشاره میکردم و آروم و کش دار کنار گوشش مثلا درخت ها رو می شمردم. یه دو سه بار که تا بیست میشمردم چشماش سنگین میشد و خوابش می برد.
نتبجه این شده که الان یکسال و نیمش هست و بلده تا بیست بشمره! یعنی یه روز دیدم کنار اسباب بازی هاش نشسته و یه چیزایی میگه؛ خوب که دقت کردم دیدم ظاهرا داره میشمره. من گفتم یک، جواب داد دو، گفتم دو، اون گفت سه، گفتم سه، اون گفت چهار خلاصه هی رفتم بالاتر و اون یه عدد بالاترش رو گفت تا رسید به «دیس» یعنی بیست! خیلی برام جالب بود البته من دبگه بیشتر بالا نشمردم اما چند روز پیش همسرم بیست و یک و بیست و دو و... رو هم که میشمرد تقریبا جواب میداد!
می خوام بگم که بچه ها خیلی زود یاد می گیرن و اگه من هر چیز دیگه ای غیر از شمارش اعداد رو هم تکرار کرده بودم الان حفظ بود! حتی بعید نیست سوره ی یاسین که موقع خواب به عنوان لالایی براش پخش میکردم رو حفظ باشه و یا شاید داره حفظ میکنه، چون الان که براش میذارم کلمه ی آخر بعضی از آیات رو میگه...
حرف آخر اینکه قدر این نعمت های بهشتی رو بدونیم و ذهن آماده و پر ظرفیتشون رو با هر چیزی پر نکنیم، همونطور که به تغذیه جسمشون اهمیت میدیم به تغذیه روح و روانشون هم اهمیت بدیم تا ان شاالله امانت دارهای خوبی باشیم و باقیات الصالحاتی به نام فرزند صالح و ان شاالله نسل صالح از خودمون به جا بذاریم.