با کاروان عشق؛ قسمت پنجم
خلاصه: بعد از مرگ معاویه ی زيد طی نامه ای به امیر مدینه دستور داد که از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرد و اگر ایشان حاضر به بیعت نشد او را به قتل برساند و سرش را برای یزید بفرستد. امیر مدینه شبانه امام را به حضور خود خواست اما ا مام به امير مدينه گفت: فكر نمىكنم بيعت مخفيانه من در دل شب، براى يزيد مفيد باشد. اگر قرار بر بيعت كردن باشد، من بايد در حضور مردم بيعت كنم تا همه مردم با خبر شوند... با کاروان عشق؛ قسمت چهارم ******************************* امير مدينه، در مسجد نشسته است و مردم مدينه با يزيد بيعت مىكنند. امّا هر چه منتظر مىماند ، خبرى از امام حسين عليه السلام نيست ...